۱۳۹۳ تیر ۲, دوشنبه

جامعه ی بی طبقه ی توحیدی: مالامال از تضادهای لاینحل


من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی در لفظ دری را
تو را ره نمایم که چنبر کرا کن
به سجده مر این قامت عرعری را
ناصر خسرو


  عصاره خرد و تمدن انسانی، در سر لوحه  کار بزرگترین متفکران تاریخ بشر، همانا «از میان برداشتن تضاد های گوناگون میان اعضای جامعه» متبلور است.

همزیستی مسالمتامیز میان انسان ها از طریق رفع علل وجودی تضادهای گوناگون میان گروه ها، اقشار و طبقات و برقراری عدالت اجتماعی میسر میشود؛ هریک از آحاد عضوی است که در کنار سایر اعضا، ارگان تکامل یافته ای بنام جامعه را تشکیل داده و تمامیت بخشیده اند.

 نادیده انگاشتن تضادهای اجتماعی و سرپوش نهادن بر روی اختلافات عینی و نظری، نتنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه اختلافات را مبدل به آتش زیر خاکستر میکند. 
 شکاف میان طبقات و اقشار اجتماعی ساختگی نیست، پس نمیتوان  با راه حل های ساختگی آنرا مرمت، با خودفریبی اغماز و با عوامفریبی توجیه نمود. هرگاه و در هرجا علل واقعی برطرف نشوند، شکاف لحظه به لحظه عمیقتر و منجر به گسست میشود.
جنگ داخلی کشمکش خونینی است که میان گروه های متخاصم در یک جامعه هنگامی رخ میدهد که مردم از تحولی مثبت نومید شده باشند.
 انقلاب اجتماعی نیز بنوعی یک جنگ داخلی است: جنگ اقشار وسیعی از جامعه، که حقوقشان توسط اقلیت حاکم زیرپا گذاشته میشود، برعلیه حکومت. ایجاد جو خفقان،ممنوعیت تشکلات سیاسی، کشتار، سرکوب، اعدام، حبس و شکنجه توسط عمال حکومتی فقط و فقط  طغیان آتشفشان خشم مردم را به تعویق میاندازند؛ اما هرگز آنرا منتفی نخواهد کرد.
  کسانی که در سال 1357 بهمراه روح الله خمینی امور مملکت را بدست گرفتند، از ایدئولژی منسجم و فنون کشورداری برخوردار نبودند: پشت قرآن وشعارهای مذهبی پنهان شدند و به اقتضای شرایط بخشی از شعارهای مارکسیست های وطنی را اقتباس کرده و به عوامفریبی پرداختند. آنها باوعده ی استقرار«جامعه ی بی طبقه ی توحیدی» به مردم، نظام اجتماعی منسجم آنزمان را -باوجود همه ی نارسائی هائی که داشت- نابود کردند. ولیکن جایگزین ارزنده ای برای آن نداشتند.
 بزرگترین دستاورد آنان ولایت مطلقه ی فقیه، مجلس خبرگان و شورای مصلحت و بیت رهبر خودکامه ای ست، که به دروغ «نظام» نام نهاده اند. بهرتقدیرهمین بی نظمی موجبات دوام حکومت خرافه گرایان قشری در ایران را فراهم آورده است. رژیم با اتکا به اقتصاد تک محصولی تاکنون از برقراری هرگونه نظم متناسب با روح زمانه پیشگیری کرده است؛ زیرا در یک جامعه ی قانونمند جایی برای زورگویان و چپاولگران باقی نمی ماند.  
تلاش هیئت حاکمه ی عوامفریب  بر جعل نمادهای دموکراتیک متمرکزبوده و هدف آن ممانعت از استقرار نظامی مردمسالار در کشور ست. به تعویق انداختن برقراری دموکراسی و جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات، مانع بزرگی بر سر راه رشد و توسعه ی پایدار کشور و تحول مثبت جامعه است. 
 ترس هیئت حاکمه ی واپسگرا از مطالبات مردمی -از ابتدا تاکنون- موجب ترویج و حفظ مناسبات شبه فئودالی در کشور بوده و بدینوسیله امکان هرگونه اعتراض مدنی سازمان یافته ای را پیشاپیش از مردم سلب نموده است.
 بهرحال مقاومت خشونت آمیز ایادی حکومت در برابر گذار اجتناب ناپذیر جامعه به آینده ای بهتر، جز دست و پا زدن مذبوحانه ی شبزدگان نیست.
 آیندگان این دوران سخت را در تاریخچه ی مختصر حکومتی که قصد استقرار جامعه ی بی طبقه ی توحیدی داشت، خواهند نگاشت و به احتمال زیاد از آن درعبارات کوتاهی چون «مرگ تدریجی حاکمیت ولی فقیه» یا «احتضار طولانی حکومت ملایان»  یاد خواهند کرد.
  *خوشبختانه جنگ داخلی در فرهنگ ایرانی برادرکشی تعریف میشود و از آنجا که در تحلیل نهائی نوعی خودزنی است و زیانهای مرگبار ان پیکر ملت را جریحه دار میکند، پیوسته تقبیح و منع شده و میشود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر