تمدن انسانی، ابداع خود او و یا پیامبران غالبا
زن ستیز او -که در نخستین گام خود، نیمی از جمعیت را نادیده می انگارند- نیست؛
محیط اجتماعی انسان ها ملهم، متاثر و تقلیدی (گاه ناشیانه) از الگوهای پیشین
زندگانی پستانداران ست.
هرچند انسان -دیری ست- زندگانی طبیعی و سنّتی
جانوران را ترک کرده و با الهام گرفتن از شیوه های متنوع پیشینیان و تکامل بخشیدن
به آنها، فرهنگ و تمدن نوینی را بنیان نهاده، -به عبارت دیگر- محیطی که از او و
طبیعت تشکیل می شده را پشت سر نهاده و مبدل به جامعه ای اندیشمند، پر از تکاپو و
جهش نموده، زندگانی اجتماعی امروزین او امّا، هنوز تابع بسیاری از ارزش ها، ضوابط
و نظم اجتماعی یادشده ی پیشین قرارداشته و گاه با چالش های نظیر گذشته های دور
روبروست.
حال بگذار شیوه های قانونمند زندگانی اجتماعی
گله ی جانوران را* به کنار نهیم:
بهمان سان
که انسان پیشین حفظ موجودیت خویش، اعضای جامعه، کشتزار و گلّه و رمه ی خود را
حیاتی میدانست، نگهبانی، پاسداری و دفاع از داده های پیرامون، دارایی و دستاوردهای
انسان امروز -در برابر بلایای طبیعی، آفات گوناگون و تعرض متجاوزانی که چنین
موجودیتی را تهدید می کنند- در صدر وظایف او قرار دارند.
بنابرین
شرافت انسانی و حس مسئولیت وی ایجاب می کند، در برابر آفات و ناهنجاری ها و مشکلات
متنوعی که زندگانی مردم را دشوار و گاه غیر قابل تحمل می کند، مقاومت نموده و در
صورت لزوم در برابر بی عدالتی ها قیام کند.
چنین
رسالتی -در گام نخست- پیوسته بر دوش جوانان عدالت خواه و نخبگان آگاه، یا همان
عناصر متعهد اجتماعی با وجدان بیدار سنگینی کرده، احساس وظیفه را در ایشان
برانگیخته و آنها را وادار به مقاومت و مبارزه می کند.
در نقطه مقابل عناصر خیرخواه و آگاه،
واپسگرایان خاورمیانه امروزه تلاش دیوانه وار دارند، ملل کهنسال منطقه ای که «گهواره ی تمدن » نامیده میشود را از گردونه تاریخ
تمدن و روند اجتماعی بشر جهان امروز جدا نموده، آنها را منزوی کرده و جوامع را آنچنان به قهقرا برند،که انسان ها از حقوق طبیعی و اجتماعی و آزادی های اعضای
یک گله آزاد در طبیعت (که به غلط «وحشی» نام می نهیم!) نیز محروم تر گشته و برخلاف
خصایل طبیعی این پستاندار، به موجودی بی اراده، مطیع، مقلد، فاقد خلاقیت، بدون ابتکار
شخصی و بی حق انتخاب، از زندگانی سعادتمند چشمپوشی کرده و روزی چندین و چندبار در برابر حاکم
اعظم و چماقداران او ابراز بندگی و عبودیت کنند!
این
کوردلان شیاد با اقامه کردن دعاوی دروغین، روند تکاملی جامعه بشری را انحراف از
اصول اعتقادات بدوی، یا همان ضوابط پوسیده ی جامعه جاهلی، در دوران
برده داری معرفی میکنند! در حالیکه عملا نشان میدهند، با قانونمندی های مدرنی سر
ستیز دارند، که با اتکا و استناد به خرد انسانی و رعایت کرامت او، مانع دستاندازی اقلیتی
زورگو بر هستی جامعه گشته و حکام را به چالش می کشد.
*...تنها به دلیل
محروم بودن جانوران بی زبان از توان تولید ابزارهای پیشرفته ارتباطی، عدم
برخورداری آنها از گویش متکاملی، که قادر به انتقال پیچیده ترین افکار و ثبت
دستاوردهای اندیشه بشر برای نسل های آینده است و چون آنها از فریضه ی زن ستیزی اشرف
مخلوقات نیز بی بهره هستند!