۱۳۹۴ مهر ۲, پنجشنبه

واپسگرایانِ خاورمیانه: راهیانِ دیارِ زوال




  تمدن انسانی، ابداع خود او و یا پیامبران غالبا زن ستیز او -که در نخستین گام خود، نیمی از جمعیت را نادیده می انگارند- نیست؛ محیط اجتماعی انسان ها ملهم، متاثر و تقلیدی (گاه ناشیانه) از الگوهای پیشین زندگانی پستانداران ست.
 هرچند انسان -دیری ست- زندگانی طبیعی و سنّتی جانوران را ترک کرده و با الهام گرفتن از شیوه های متنوع پیشینیان و تکامل بخشیدن به آنها، فرهنگ و تمدن نوینی را بنیان نهاده، -به عبارت دیگر- محیطی که از او و طبیعت تشکیل می شده را پشت سر نهاده و مبدل به جامعه ای اندیشمند، پر از تکاپو و جهش نموده، زندگانی اجتماعی امروزین او امّا، هنوز تابع بسیاری از ارزش ها، ضوابط و نظم اجتماعی یادشده ی پیشین قرارداشته و گاه با چالش های نظیر گذشته های دور روبروست.
  حال بگذار شیوه های قانونمند زندگانی اجتماعی گله ی جانوران را* به کنار نهیم:
 بهمان سان که انسان پیشین حفظ موجودیت خویش، اعضای جامعه، کشتزار و گلّه و رمه ی خود را حیاتی میدانست، نگهبانی، پاسداری و دفاع از داده های پیرامون، دارایی و دستاوردهای انسان امروز -در برابر بلایای طبیعی، آفات گوناگون و تعرض متجاوزانی که چنین موجودیتی را تهدید می کنند- در صدر وظایف او قرار دارند.
 بنابرین شرافت انسانی و حس مسئولیت وی ایجاب می کند، در برابر آفات و ناهنجاری ها و مشکلات متنوعی که زندگانی مردم را دشوار و گاه غیر قابل تحمل می کند، مقاومت نموده و در صورت لزوم در برابر بی عدالتی ها قیام کند.
 چنین رسالتی -در گام نخست- پیوسته بر دوش جوانان عدالت خواه و نخبگان آگاه، یا همان عناصر متعهد اجتماعی با وجدان بیدار سنگینی کرده، احساس وظیفه را در ایشان برانگیخته و آنها را وادار به مقاومت و مبارزه می کند.
  در نقطه مقابل عناصر خیرخواه و آگاه، واپسگرایان خاورمیانه امروزه تلاش دیوانه وار دارند، ملل کهنسال منطقه ای که «گهواره ی تمدن » نامیده میشود را از گردونه تاریخ تمدن و روند اجتماعی بشر جهان امروز جدا نموده، آنها را منزوی کرده و  جوامع را آنچنان به قهقرا برند،که انسان ها از حقوق طبیعی و اجتماعی و آزادی های اعضای یک گله آزاد در طبیعت (که به غلط «وحشی» نام می نهیم!) نیز محروم تر گشته و برخلاف خصایل طبیعی این پستاندار، به موجودی بی اراده، مطیع، مقلد، فاقد خلاقیت، بدون ابتکار شخصی و بی حق انتخاب، از زندگانی سعادتمند چشمپوشی کرده و روزی چندین و چندبار در برابر حاکم اعظم و چماقداران او ابراز بندگی و عبودیت کنند!
 این کوردلان شیاد با اقامه کردن دعاوی دروغین، روند تکاملی جامعه بشری را انحراف از اصول اعتقادات بدوی، یا همان ضوابط پوسیده ی جامعه جاهلی، در دوران برده داری معرفی میکنند! در حالیکه عملا نشان میدهند، با قانونمندی های مدرنی سر ستیز دارند، که با اتکا و استناد به خرد انسانی و رعایت کرامت او، مانع دستاندازی اقلیتی زورگو  بر هستی جامعه گشته و حکام را به چالش می کشد.



*...تنها به دلیل محروم بودن جانوران بی زبان از توان تولید ابزارهای پیشرفته ارتباطی، عدم برخورداری آنها از گویش متکاملی، که قادر به انتقال پیچیده ترین افکار و ثبت دستاوردهای اندیشه بشر برای نسل های آینده است و چون آنها از فریضه ی زن ستیزی اشرف مخلوقات نیز بی بهره هستند!