چنین بنظر میرسد که اراده وهدف اصلی ولی فقیه وهیئت حاکمه اسلامی از مستقر کردن نیروهای نظامی امنیتی در راس هرم قدرت همانا ادامه "پروژه دستیابی به بمب اتمی بهرقیمت" به روش کره شمالی و تحمیل خود به ملّت ایران و جامعه جهانی است.
داده های کنونی دلالت بر فراهم آمدن مقدمات جنگی خانمانسوز دارند. در حال حاضر باوجود دو قطبی شدن جامعه ازیک سو و تشدید تحریم های بین المللی از سوی دیگر کشور تضعیف شده و بسوی اصطکاک نظامی ویرانگری سوق داده میشود.
*
عرصه سیاسی ایران از دیرباز میدان کشمکش قدرت های بزرگ بوده است. مردم ما برین باورند که حکومت ها توسط قدرت های جهانی براریکه قدرت نشسته و پس از چندی به دسیسه خود آنها برکنار میشوند. برین باور ست، چنین ادراکی نتیجه گیری تلخ از رویدادهای مکرر تاریخی ست، که طی آنها سلسله های پرشمار با ضرب شمشیر بر مسند نشسته و با ضرب شمشیر نگونسار گشته اند. نمیتوان مدعی شد مردم ما در طول تاریخ کهنسال خود حکومت ها را بدست خود سرنگون کرده و حکام خویش را به جای آن نشانده اند.
رویدادهای سیاسی تاریخ معاصرو به ویژه تحولات چهاردهه اخیر، دخالت ابرقدرت ها در سرنوشت سیاسی ما را آشکار ساخته اند.*
درچند دهه اخیرشاهد بوده ایم، علاوه بر رقبای جهانی ایالات متحده، رقبای منطقه ای ایران یعنی دولت های اسرائیل، عربستان سعودی و ترکیه، که سود خویش را در دورماندن ایران از ایالات متحده آمریکا می بینند، هر یک بتنهایی و هرازچندگاه به اتفاق یکدیگر به اختلافات ایالات متحده آمریکا و ایران دامن زده و از بحرانی بودن اوضاع بهره برده اند.
دیپلوماسی ایالات متحده آمریکا از دوران ریاست جمهوری جرالد فورد به بعد مرتب فریب لابی های مخالف عظمت و اقتدار ایران را خورده است. دولت کارتر کاملا مغبون آنان شد. از آنزمان تاکنون سیاستمداران آمریکایی همانند بخش بزرگی از جامعه ایرانیان انگشت ندامت بدندان می گزند.
دلیل اصلی نابسامانی های ما حکام محلی زورگو و استبداد داخلی ست که حق انتخاب را تنها برای یک خدای مجسم قائل است و نه مردم ویا حداقل اقشار کاردان جامعه! همین عامل -به گواه تاریخ- یکی از علل تحریک گستاخی یونانیان در حمله ی آنها به ایران بوده است؛ تهاجمی که ایران مقتدر و پهناور را چنان نابود کرد که حداقل شش قرن از عمر تاریخی میهن ما از فاصله شکست ایران از یونانیان تا حکومت حکومت ساسانیان محو و ناپدید گشته است. این عدم واقعبینی و خیره سری حکام محلی بود که موجب تحریک شدید و در نتیجه حمله مغولان وحشی و برپا ساختن برج های معروف از جمجمه ایرانیان و سایر فجایع دیگر گردید.
* البته هم نخوانده ملاهای کوته فکر وهم اشخاص یا مقاماتی که دستی بر اتش دارند- پیوسته بمنظور ادامه پنهانکاری- با توسل به نسبت دادن انها به " تئوری توطئه" مدام کوشیده اند که چنین نظریاتی را مخدوش و مردود اعلام کنند و بدینترتیب رقابتهای دول بیگانه با یکدیگر و روابط پنهانی دولتمردان ایرانی با بیگانگان را نادیده انگارند. وبدینوسیله نگرش بدبینی سالم منتقدان را در نطفه خفه کنند!
داده های کنونی دلالت بر فراهم آمدن مقدمات جنگی خانمانسوز دارند. در حال حاضر باوجود دو قطبی شدن جامعه ازیک سو و تشدید تحریم های بین المللی از سوی دیگر کشور تضعیف شده و بسوی اصطکاک نظامی ویرانگری سوق داده میشود.
*
عرصه سیاسی ایران از دیرباز میدان کشمکش قدرت های بزرگ بوده است. مردم ما برین باورند که حکومت ها توسط قدرت های جهانی براریکه قدرت نشسته و پس از چندی به دسیسه خود آنها برکنار میشوند. برین باور ست، چنین ادراکی نتیجه گیری تلخ از رویدادهای مکرر تاریخی ست، که طی آنها سلسله های پرشمار با ضرب شمشیر بر مسند نشسته و با ضرب شمشیر نگونسار گشته اند. نمیتوان مدعی شد مردم ما در طول تاریخ کهنسال خود حکومت ها را بدست خود سرنگون کرده و حکام خویش را به جای آن نشانده اند.
رویدادهای سیاسی تاریخ معاصرو به ویژه تحولات چهاردهه اخیر، دخالت ابرقدرت ها در سرنوشت سیاسی ما را آشکار ساخته اند.*
درچند دهه اخیرشاهد بوده ایم، علاوه بر رقبای جهانی ایالات متحده، رقبای منطقه ای ایران یعنی دولت های اسرائیل، عربستان سعودی و ترکیه، که سود خویش را در دورماندن ایران از ایالات متحده آمریکا می بینند، هر یک بتنهایی و هرازچندگاه به اتفاق یکدیگر به اختلافات ایالات متحده آمریکا و ایران دامن زده و از بحرانی بودن اوضاع بهره برده اند.
دیپلوماسی ایالات متحده آمریکا از دوران ریاست جمهوری جرالد فورد به بعد مرتب فریب لابی های مخالف عظمت و اقتدار ایران را خورده است. دولت کارتر کاملا مغبون آنان شد. از آنزمان تاکنون سیاستمداران آمریکایی همانند بخش بزرگی از جامعه ایرانیان انگشت ندامت بدندان می گزند.
دلیل اصلی نابسامانی های ما حکام محلی زورگو و استبداد داخلی ست که حق انتخاب را تنها برای یک خدای مجسم قائل است و نه مردم ویا حداقل اقشار کاردان جامعه! همین عامل -به گواه تاریخ- یکی از علل تحریک گستاخی یونانیان در حمله ی آنها به ایران بوده است؛ تهاجمی که ایران مقتدر و پهناور را چنان نابود کرد که حداقل شش قرن از عمر تاریخی میهن ما از فاصله شکست ایران از یونانیان تا حکومت حکومت ساسانیان محو و ناپدید گشته است. این عدم واقعبینی و خیره سری حکام محلی بود که موجب تحریک شدید و در نتیجه حمله مغولان وحشی و برپا ساختن برج های معروف از جمجمه ایرانیان و سایر فجایع دیگر گردید.
* البته هم نخوانده ملاهای کوته فکر وهم اشخاص یا مقاماتی که دستی بر اتش دارند- پیوسته بمنظور ادامه پنهانکاری- با توسل به نسبت دادن انها به " تئوری توطئه" مدام کوشیده اند که چنین نظریاتی را مخدوش و مردود اعلام کنند و بدینترتیب رقابتهای دول بیگانه با یکدیگر و روابط پنهانی دولتمردان ایرانی با بیگانگان را نادیده انگارند. وبدینوسیله نگرش بدبینی سالم منتقدان را در نطفه خفه کنند!