۱۳۹۲ خرداد ۴, شنبه

نگاهی نگران بر روند سیاسی کنونی و اشارتی به نقش جهانبانان در سرنوشت سیاسی میهن ما

 چنین بنظر میرسد که اراده وهدف اصلی ولی فقیه وهیئت حاکمه اسلامی از مستقر کردن نیروهای نظامی امنیتی در راس هرم  قدرت همانا ادامه "پروژه دستیابی به بمب اتمی بهرقیمت" به روش کره شمالی و تحمیل خود به ملّت ایران و جامعه جهانی است.
   داده های کنونی دلالت بر فراهم آمدن مقدمات جنگی خانمانسوز دارند. در حال حاضر باوجود دو قطبی شدن جامعه ازیک سو و تشدید تحریم های بین المللی از سوی دیگر کشور تضعیف شده و بسوی اصطکاک نظامی ویرانگری سوق داده میشود. 
*
 عرصه سیاسی ایران از دیرباز میدان کشمکش قدرت های بزرگ بوده است. مردم ما برین باورند که حکومت ها توسط قدرت های جهانی براریکه قدرت نشسته و پس از چندی به دسیسه خود آنها برکنار میشوند. برین باور ست، چنین ادراکی نتیجه گیری تلخ از رویدادهای مکرر تاریخی ست، که طی آنها سلسله های پرشمار با ضرب شمشیر بر مسند نشسته و با ضرب شمشیر نگونسار گشته اند. نمیتوان مدعی شد مردم ما در طول تاریخ کهنسال خود حکومت ها را بدست خود سرنگون کرده و حکام خویش را به جای آن نشانده اند.
  رویدادهای سیاسی تاریخ معاصرو به ویژه تحولات چهاردهه اخیر، دخالت ابرقدرت ها در سرنوشت سیاسی ما را آشکار ساخته اند.*


  درچند دهه اخیرشاهد بوده ایم، علاوه بر رقبای جهانی ایالات متحده، رقبای منطقه ای ایران یعنی دولت های اسرائیل، عربستان سعودی و ترکیه، که سود خویش را در دورماندن ایران از ایالات متحده آمریکا می بینند، هر یک بتنهایی و هرازچندگاه به اتفاق یکدیگر به اختلافات ایالات متحده آمریکا و ایران دامن زده و از بحرانی بودن اوضاع بهره برده اند.
  دیپلوماسی ایالات متحده آمریکا  از دوران ریاست جمهوری جرالد فورد به بعد مرتب فریب لابی های مخالف عظمت و اقتدار ایران را خورده است. دولت کارتر کاملا مغبون آنان شد. از آنزمان تاکنون سیاستمداران آمریکایی همانند بخش بزرگی از جامعه ایرانیان انگشت ندامت بدندان می گزند.


 دلیل اصلی نابسامانی های ما حکام محلی زورگو و استبداد داخلی ست که حق انتخاب را تنها برای یک خدای مجسم قائل است و نه مردم ویا حداقل اقشار کاردان جامعه!  همین عامل -به گواه تاریخ- یکی از علل تحریک گستاخی یونانیان در حمله ی آنها به ایران بوده است؛ تهاجمی که ایران مقتدر و پهناور را چنان نابود کرد که حداقل شش قرن از عمر تاریخی میهن ما از فاصله شکست ایران از یونانیان تا حکومت حکومت ساسانیان محو و ناپدید گشته است. این عدم واقعبینی و خیره سری حکام محلی بود که موجب تحریک شدید و در نتیجه حمله مغولان وحشی و برپا ساختن برج های معروف از جمجمه ایرانیان و سایر فجایع دیگر گردید.

* البته هم نخوانده ملاهای کوته فکر وهم اشخاص یا مقاماتی که دستی بر اتش دارند- پیوسته بمنظور ادامه پنهانکاری- با توسل به نسبت دادن انها به " تئوری توطئه" مدام کوشیده اند که چنین نظریاتی را مخدوش و مردود اعلام کنند و بدینترتیب رقابتهای دول بیگانه با یکدیگر و روابط پنهانی دولتمردان ایرانی با بیگانگان را نادیده انگارند. وبدینوسیله نگرش بدبینی سالم منتقدان را در نطفه خفه کنند!


۱۳۹۲ خرداد ۲, پنجشنبه

" لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست..." سخنی تلخ از روی بیم و امید...

  اینروزها جو آشفته ای بر فضای سیاسی اجتماعی ما حاکم ست. درهم و برهم گفتن های ما، نتنها رهنمون تازه ای به مردم نمیدهند، بلکه موضوعات را پیچیده تراز پیش نموده و افکارعمومی را مشوّش می کنند. فعالان سیاسی یا واقعا نمی دانند کشمکش بر سر چیست و یا دانسته از حقیقت گریخته و غرق در رویاهای صنفی و محسوربه به و چهچه همپالگی های خویشتن اند. عده ای شرمسار از امید عبث ودریوزگی مکرر به درگاه فسق و جور، زانوی غم در بغل گرفته و درماتم دستاندرکاران رانده شده از دستگاه بی کفایت غاصب به عزا نشسته اند. در حالیکه جای هیچگونه شک و تردیدی برای صاحب منصبان حکومت پوشالی نمانده و بارها اذعان کرده اند، که به ورشکستگی و بن بست رسیده اند، ایشان به خودفریبی کماکان ادامه می دهند.

  براستی بر ما چه رفته و ما را چه میشود. کمی تامل و اندیشه لازم ست تا بلکه در خلوت کلاه خویش را قاضی کرده و بپرسیم :
 -اگرمخالفان حکومت پس از اینهمه ویرانی هنوز به  بلوغ سیاسی اجتماعی لازم نرسیده اند، که قادر به همبستگی و همصدائی با یکدیگر شوند...اگر قابلیت های رهبری مردم در مخالفان رژیم موجود نیست... آیا تضعیف بیشتر این ملت ستمدیده و کشوری که شش دانگ گریبانش در دست یک ماجراجوی جاهل قرار دارد خیانتی آشکار به مصالح ملی نسل های کنونی و آینده ایرانی نیست؟

- آیا از اینهمه ویرانی که در کشور همسایه ما اتفاق افتاد عبرت نگرفته ایم؟ آیا نمی فهمیم تحریم های اقتصادی مشابه با عراق، که نخستین قربانیان خود را از میان آسیب پذیرترین اقشار جامعه می گیرند وهماکنون آهسته آهسته در حال خشک کردن ریشه های اقتصادی- صنعتی کشورهستند، پیشدرآمد اصطکاک نظامی ویرانگری هستند، که در صورت وقوع  نه از تاک نشان بجای خواهد نهاد و نه از تاکنشان؟ آیا هنگامی که  شیرازه ی کشور از هم بگسلد شهر و دیاری برجای مانده که مغبچگان بر سر سیستم حکومتی اش کشمکش و رقابت کنند؟
بدانیم و آگاه باشیم: درصورت وقوع چنین فاجعه ای، آیندگان  درگوشه ای از تاریخ خواهند نگاشت: الاغی بمنظور سرباززدن از بُردن بار، پای خود را در گودالی فرو کرد و شکست!


۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۷, جمعه

یک بام و دو هوا: بازیگران بزرگ ، ترور آلکساندر لیتوینینکو ودو روئی یورونیوز




http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/3c/Great_Game_cartoon_from_1878.jpg
  هنگام بررسی اخباربه موردی برخوردم، که میتواند تائیدی بر صحت بدگمانی مردم ایران به روابط پنهانی روس و انگلیس باشد. بسیاری از ایرانیان بطور گنگی برین باورند، دستکم در انجا که به سرنوشت سیاسی میهن و ملت ما مربوط میشود دیپلوماسی کلان این دو بازیگر بزرگ از اغاز بازی بزرگ تاکنون بگونه ی مستمر ادامه داشته و دارد. بارها  از مردم عادی شنیده ایم، که ایران ما هنوز در مناسبات دوران بازی بزرگ و تقسیم کشور  به دو منطقه ی نفوذی شمال و جنوب میان روسیه و انگلیس قرار دارد! که باوجود توافقات متفقین در اغاز تاسیس شورای امنیت سازمان ملل متحد  و تقسیم جهان در مناطق نفوذی میان خود و توافقنامه های علنی و پنهانی که ظاهرا به نفوذ استعمار انگلیس در خاورمیانه پایان میداد و عصر موسوم به " استعمار نو" اغاز و مسئولیت حفظ صلح و ثبات شمال افریقا و خاورمیانه به ایالات متحده امریکا واگذار شده بود، روسیه و انگلیس بگونه ای ناملموس در برابر نفوذ ایالات متحده در خاورمیانه و بویژه در ایران مقاومت و دسیسه مشترکی را پیشبرده اند. که این دو قدرت در طی چند دهه با تعبیه عوامل خود در دو جبهه ی ظاهرا متخاصم سیاه و سرخ هدف واحدی که همانا دور نگاهداشتن ایالات متحده از ایران و خاورمیانه میباشد را تعقیب نموده اند. که انقلاب اسلامی محصول مشترک این دو قدرت مخوف بوده است. که عوامل این دو هماکنون بر مقدرات سیاسی و منابع زیرزمینی میهن ما سلطه یافته اند. حال تماشا کنید که یورنیوز چگونه خبر مربوط به پرونده ی ترور آلکساندر لیتوینینکو افسر اطلاعاتی کا گ ب و منتقد ژنرال ولادیمیر پوتین که در سال 2006 با  ماده رادیو اکتیو مسموم و به قتل رسید را چگونه برای افکار عمومی ایرانیان منتشر و برای بینندگان اروپائی خویش چگونه نقل میکند:
" رسیدگی به پرونده ی قتل مامور اطلاعاتی اسبق و منتقد کاخ کرملین الکساندر لیتوینینکو در استانه مختومه اعلامشدن قرار دارد. قاضی پرونده بنا به درخواست ویلیام هیگ وزیر امور خارجه انگلیس از انضمام کردن مدارک خاصی که نماینگر دستداشتن دولت روسیه درین قتل میباشند سرباززده است. ویلیام هیگ اظهار داشته است که این موضوع امنیت ملی انگلیسها را بمخاطره میاندازد. "