اقلیت های قومی و مذهبی براساس ماهیت خویش- بیتفاوت از اینکه در کدام گوشه
ی جهان سکونت دارند- مدام محکوم به تحمل اجباری ستم مضاعف و تضییقات
بیشمار جمعیت انبوه و دول حاکم بوده وهستند. بهمین دلیل گاه خود
را ناچار به پناهبردن به قدرت بیگانه میبینند وغالبا تهمت سرسپردگی به
بیگانه را به جان میخرند.*
یکی از خصوصیات ویژه- که استراتژهای انگلیس را از سایر صاحبنظران جهان
متمایز میکند- نفوذ دیرپای و بهره برداری بهنگام انها از موضوعاتی چون حقوق اقلیت های قومی و مذهبی در گوشه و کنار گیتی است.
هنگامی که ما از " قدرت استعماری انگلیس" سخن میگوئیم- سر
سخن با قدرت جهانی بریتانیای کبیر است- که باوجود از دستدادن مستعمره های
پرشمار- هنوز چندین بخش بزرگ در پهنه گیتی را در زیر بال قدرت جهانی خویش
ماوا داده است. از استرالیا و اقیانوسیه و کانادا که بگذریم حضور حاضر
کارشناسان امنیتی و غیره ی انگلیسی در کشورهای تحت الحمایه پرشمار گواهی برین مدعاست. بخشی از این اقتدار و نفوذ علنی ست و بخش بزرگی از ان
بطئی و مسکوت نهاده می ماند. بعنوان نمونه در پس بسیاری از تحرکات دیپلوماتیک ایالات
متحده امریکا-در خاورمیانه عربی- میتوان نقش بریتانیای کبیر
را مشاهده نمود.
اقتدار و جلال امپراطوری بریتانیا مرهون تسلط انگلیسی ها به فن دریانوردی یا دریاداری است و گسترش نفوذ بین المللی انها ازین طریق در سرتاسر جهان میسر گشته است. لیبرالیسم بریتانیائی سرچشمه ای ست که افزایش توانمندی تسلط به ابراه های بازرگانی و نفوذ سیاسی دولت حاکم
(متغیر و میانمدت) و نهادهای استراتژیک فرادولتی بریتانیا(ثابت و دیرپای)
در بیشترین کشورهای قاره های ششگانه جهان ازان نشات میگیرند. تا بدانجا که با اندکی تامل بیاد خواهیم اورد- مرزهای رسمی کلیه ی کشورهای کهنسال و نوبنیاد جهان متعاقب جنگ جهانی اول توسط کارشناسان بریتانیائی تعیین شده اند.
درینجا پس از اشاره ای کوتاه به میهن خودمان ایران و تغییرات مرزی متعاقب جنگ دوم جهانی- کافی ست که نظری اجمالی به تغییرات مرزی پس از اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی وسپس به تعیین خطوط مرزی میان کشورهای نوبنیاد مناطق بالتیک و بالکان ( یوگوسلاوی سابق) در گذشته نزدیک بیاندازیم- تا عمق این قضیه تاحدودی بر ما اشکار شود. بنابرین میتوان بخوبی دریافت- که مسائل قومی کشورهای یادشده- برای طراحان خطوط مرزی انها کاملا شناخته شده هستند و در صورت لزوم مورد استفاده ابزاری قرار میگیرند. بنابرین حمایتهای علنی و پنهانی از اقلیت های قومی و مذهبی ابزار نیرومندی در اختیار کارشناسان استراتژیک نهاده و لیبرالیسم بریتانیا عرصه مانور و نفوذ ان- در میان همه ملل و کشورهای جهان را هموار می کند.
ناگفته نماند که متفکران و معرکه گردانان اصلی- رسالتی جهانی برای خویش قائل هستند. ایشان در سودا ودر صدد گسترش تمدن مدرن و لیبرالیسم در سرتاسر جهان هستند و خود را متعهد به پیشبرد ان در میان ملل بزعم انها عقبمانده جهان میدانند. انها- انچه که ما- در ادبیات سیاسی چپاول استعماری در جهت حفظ و گسترش منافع ملی بریتانیائی ها مینامیم- را بهائی در ازای اشاعه و گسترش مدنیت مدرن به کشورهای تابع مناسبات ستمکارانه و اسیر حکام یاغی محلی میشمارند و هدف غائی خویش را وحدت جهانی مینامند.
* اینکه ما با اقامه کردن هدف برقراری حاکمیت ملی- دولتی مردمی- حکومتی قانونمند و خدمتگذار و
رشد اجتماعی- فرهنگی مردم- محلی برای ستم به گروههای قومی و مذهبی و دقیقتر
بگوئیم احاد شهروندان نخواهیم نهاد- ارزوئی ست که تحقق ان بدست نیروهای
مردمی متعهد بسیار دشوار و همزمان وعده سرخرمنی در منظر اقلیتهای قومی و
مذهبی تحت ستم و به تنگامده هستند! دعوت صادقترین ایرانیان به حفظ وحدت ملی- گهگاه از سوی اقلیتهای به ستوه امده " دعوت به باقیماندن در بند مشترک" نامیده میشود!