۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۵, سه‌شنبه

The Stranglers 'Always The Sun' live@Shepards Bush

ALBINONI: ADAGIO - XAVER VARNUS' HISTORIC INAUGURAL ORGAN RECITAL IN THE...

Boccherini - Cello concert Bb-dur, Xavier Phillips

Against the Wind

Bob Dylan - One More Cup of Coffee (Official Audio)

۱۳۹۸ آذر ۶, چهارشنبه

جنگ ارزی آمریکا علیه ایران

 سخنرانی «جیمز جی. ریکاردز» نویسنده کتابی به همین عنوان، در شورای کارنگی:

 


ارتشی در جهان وجود ندارد که بتواند پا به پای نیروهای مسلح ایالات متحده ایستادگی کند. برخی ارتش ها توانمند تر از سایرین هستند و گاه چالش هایی تولید می کنند، ولی در نهایت امر، هیچ ناوگانی نیست که نتوانیم از پا در آوریم، هیچ نیروی هوایی وجود ندارد که نتوانیم آنرا غافلگیر کنیم و هیچ ساختار فرماندهی و کنترل قوا نیست، که نتوانیم عملکرد آنرا مختل یا زمینگیر نماییم.
  سایر کشور های جهان به این امر واقف هستند، اگر دولتی قصد رقابت و یا دشمنی با ایالات متحده داشته باشد، می بایستی فکر روندی را بکند، که جنگ نامحدود -به عبارت دیگر جنگ نامتقارن نامیده میشود.
  شاخصه اینگونه جنگ ها، بکارگیری جنگ‌افزارهای شیمیایی‏، بیولوژیک و جنگ‌افزارهای پرتوی علیه نیروهای متخاصم می باشد. پس نوع سلاح های بکار برده شده علیه دشمن، ماهیت هر جنگ را نمایان و آنرا معرفی می کند. ناگفته نماند، جنگ‌افزارهای شیمیایی‏، بیولوژیک و پرتوی همگی در رده سلاح‌های کشتار جمعی قرار دارند.
 اما روش قوی تر از همه یا به همان میزان نیرومند نیز وجود دارد، که جنگ مجازی یا جنگ سایبری نامیده میشود.
 شیوه کارآمد جدید جنگ در عصر کنونی اما، جنگ ارزی ست. برخورداری از این توانمندی به ایالات متحده محدود نمی شود، چون در دکترین استراتژیک بسیاری از کشور های جهان گنجانده شده است. برای نمونه، اسناد و مدارک زیادی نشان می دهند، چینی ها در دکترین استراتژیک خود جایگاه ویژه ای به جنگ ارزی یا مالی اختصاص داده اند.
  جنگ ارزی، هماکنون عملاً در رابطه با ایران اتفاق افتاده است.
 دولت ایالات متحده آمریکا تاکنون، تحریم های وضع شده علیه ایران را سال به سال شدت بخشیده است؛ تحریم هایی که -در حقیقت- از دهه هشتاد میلادی آغاز شده اند. به همین مناسبت رئیس جمهوری آمریکا بانک مرکزی ایران را از سیستم مالی جهانی بیرون انداخته است.
 شیوه انجام این اقدام بدینترتیب بوده است، که مقامات آمریکائی به تمام بانک های جهان ابلاغ کردند، اگر با بانک مرکزی ایران معامله کنند، اجازه نخواهند داشت در ایالات متحده کسب و کاری انجام دهند؛ حال خواه دویچه بانک، یو اس بی، کامرس بانک و یا موسسه اعتباری سوئیس باشد تفاوت نمی کند. لازم هم نیست به آنها دو بار گفته شود آمریکا درین رابطه بسیار جدی ست. چون هر یک از آنها فعالیت های وسیعی در ایالات متحده دارند و منافع آنها در بسیاری موارد، اساساً بزرگتر از معاملات جاری در کشور های متبوع خودشان می باشد. به همین دلیل بانک های جهان بی درنگ معاملات خود با بانک مرکزی ایران را متوقف ساختند و آنرا از لیست همکاران خود حذف کردند.
 این اقدام خطیر باعث سقوط آنی و یکروزه ارزش ریال به میزان چهل درصد شد. بدینوسیله ارزش ریال ایران تنها در یک روز چهل درصد کاهش یافت. اینکه بعد از سقوط ارزش ریال چه اتفاقی می افتد قابل پیشبینی ست:
 بسیاری از کالا هایی که در ایران خرید و فروش میشوند غالباً از طریق دوبی قاچاق می شوند. اهمیت این قضیه آنجا ست، اگر شما -برای مثال- یک تاجر ایرانی باشید مجبور هستید حق عمل صاحبان لنج ها در دوبی را به دلار بپردازید، تا اجناس شما را قاچاق کنند. بخشی از کالا های مورد معامله ممکن است قانونی باشد (برای مثال برای صدور به آلمان و غیره) ولی بهر صورت وقتی قیمت ارز شما چهل درصد کاهش یافته باشد، مجبور هستید مبلغی معادل با دو برابر مبلغ پیشین به بیان دیگر دو برابر بهای اصلی، آنهم به دلار بپردازید.
  بدینترتیب بازرگان های ایرانی ناچار شدند، قیمت فروش کالا ها به ریال را به دو برابر قیمت پیشین افزایش دهند.
 نتیجه اینکه قیمت کالا های اساسی یک شبه -بعنوان مثال از دویست هزار ریال به چهارصد هزار ریال- افزایش یافته است.
 اکنون تورم شدیدی به اقتصاد ایران تزریق میشود. واقعیت این است که انتخابات ایران در پیش و جالب اینجا ست این اقدام، پیش از برگزاری انتخابات انجام میشود؛ آنهم به منظور هم زدن این دیگ، یا به راه افتادن جنبشی اعتراضی نظیر جنبش سبز و یا ایجاد تورم حاد تر از پیش.
 بهر تدبیر این امر یک محرک بسیار قوی محسوب میشود، که نارضایتی عمومی را بطور بی سابقه افزایش می بخشد.
 انگیزه بسیاری از فعالان سیاسی در جنبش های پی در پی موسوم به "بهار عربی" (یا بیداری اسلامی!) یقیناً تمایل مردم این جوامع به دموکراسی و خلاص شدن از دست دیکتاتور ها بود. افزایش تورم نقش عمده ای در تظاهرات میدان تیانانمن (میدان مرکزی پکن در چین)، در سال ۱۹۸۹ میلادی نیز داشت. همه ما مجسمه مقوائی تندیس آزادی را به خاطر داریم؛ قدر مسلم آنکه اکثر مردمی که وارد میدان شده بودند، کارگران شهری و مردمان حومه شهر ها بودند، که نسبت به افزایش تورم و پیامد های ناشی از آن احساس نگرانی می کردند.
 بنابرین تزریق تورم به اقتصاد ملی روش راهبردی موثری برای بی ثبات کردن یک رژیم است.
 "تغییر رژیم" اسم یک بازی در ایران شده است. کسی خواهان جنگ نیست. با قرار گرفتن یک گروه جدید در راس مسئولیت اداره کشور، میتوان امیدوار بود، راهی به کشف حقیقت درباره برنامه هسته ای ایران یافته شود. جنگ ارزی که در بالا توضیح دادیم، همانست که در سال ۲۰۰۹ نیز اجرا گردید. پس انتظار می رود، به زودی و نه دیر تر نتیجه آن آشکار شود...شاید هم نه به زودیِ زود.   







  
     

۱۳۹۷ خرداد ۴, جمعه

جنگ بی تفنگ (۲)



 بحران ­سیاسی در شرایط عادی یک وضعیت­ ناپایدار و زودگذر ست؛ وقوع یا احتمال وقوع آن (بر اساس داده ها) قابل پیشبینی و معمولاً اجتناب پذیر و قابل پیشگیری است؛ در صورت وقوع نیز کمابیش راهکارهای تجربی برای مهار بحران و برونرفت از آن وجود دارند.
 در کشورهای موسوم به جهان سوم لیکن جامعه بازیچه دست حوادث است. در صورت وقوع یک بحران، دولتمردان چنین جوامعی قادربه بهره ­برداری از راهکارهای علمی و عملی نیستند؛ چون در اغلب موارد بهترین تصمیم کناره گیری از سمت­ اداری و واگذار­کردن امور به مردم ­کاردان است؛ ولی آنها سماجت کرده و سعی می­کنند مشکل و علل اصلی بروز آنرا پنهان کنند. بدین ­ترتیب بحران یا مسئله حل نشده بجا­مانده و علل وقوع آن ناشناس می­ مانند.
صرفنظر از جنبه ­های منفی، جامعه بحران ­زده یک حُسن کم ­نظیر دارد:
 آبستن تحولات­ ناگهانی و آماده جهش به پیش است.
   جامعه­ ای میتواند از پتانسیل­ های موجود استفاده بهینه کند، که از نیروی اجتماعی متشکّل و منسجم برخوردار باشد. درآنجا­ست که نیروی اجتماعی با علم به فرّار بودن فرصت ­های سرنوشت ­ساز، لحظه ­های صامت اختناق را «آرامش قبل از طوفان» محسوب کرده، در بیدارباش دائمی بسر­می­برد و با چشمانی باز مترصد است، هر تهدید از ناحیه وقایع غیر مترقبه را تبدیل به فرصت نماید. 
  آری، سرنگون ­کردن دیکتاتوری و برقراری مناسبات دموکراتیک یک خواست مشروع و قانونی هست و ملت ما از روز نخست حکومت آخوندی، مقاومت و پیکار خونین خود علیه الیگارشی غاصب را آغاز نموده است؛ ولی نمی­ بایست دچار خطای ­فکری شد و تصور کرد، هدف اصلی و خواست واقعی ملّت ایران تغییر و تحول در سطوح حکومتی، جابجایی قدرت سیاسی و رفتن این و به دست گرفتن ماشین دولتی توسط آن، بهر قیمت است.
  ما به حمایت جهانی نیاز داریم و از هر گونه پشتیبانی سیاسی و حقوقی دولت­های خارجی استقبال و قدردانی می کنیم؛ لیکن این بدان معنا نیست که به امید قوای­ نظامی بیگانه بنشینیم که بیایند و بکوبند و کشورمان را آزاد و به دست ما بسپارند. چشم­ طمع به دست خارجی داشتن مولود انفعال و بی اراده ­گی است. اتکا به بیگانه یک خطای راهبردی نابخشودنی است. این مسئله حیاتی بار ها مورد بحث قرار گرفته و هر بار به طریقی به این نتیجه رسیده ایم، که بدون یک گزینه قوی برای جانشینی، حریف حکومت زور و زر نخواهیم شد.
  بخش اعظم جمعیت کشور به ستوه آمده و اقشار گوناگون آماده مشارکت در یک حرکت ­رهائی­ بخش ملّی هستند، لیکن آنها نگران آینده نیزهستند. بنابرین وجود یک تشکیلات ­سیاسی که مستعد اداره ­کشور در فردا­ روز پس از سقوط حکومت قرون وسطائی باشد، نگرانی ­های امنیتی مردم را کاهش داده و آنها را تشویق به مشارکت فعال میکند.  
   ما ایرانیان موظف هستیم از تجربه خونین مردم سوریه عبرت گرفته و بپذیریم، شرایط مخالفان حکومت ملا ها بهتر از مخالفان اسد نیست؛ شاهد بوده ایم، که چهل دولت و ارتش جهان تحت رهبری ایالات متحده، علاوه برآن نیروهای طرفدار ترکیه، نیروهای مسلح طرفدار سعودی و متجاوز از هزار گروه مسلح از گوشه و کنار دنیا هیچیک به تنهایی و همه آنها با هم نتوانستند جای خالی یک گروه سیاستمداران مخالف و مستعد جایگزینی اسد در سوریه را پر کنند؛ چون هر یک ساز جداگانه می زد و با هم اتحاد نداشتند!   
هدف از ذکر این موارد دعوت به انصراف از بهره گیری از امکانات و فرصت های موجود و گاه سئوال برانگیز نیست؛ می دانیم مبارزه با حریف خشن و تا به دندان مسلح آسان نیست؛ هیچگونه مخالفت با بکارگیری اسباب و ابزار گوناگون در جنگ روانی علیه حکومت و تشویق بدنه آن به پیوستن به ملت خود نیست؛ قصد این نوشته تشویق به فرصت کشی و ادامه روش تسلیم و توکل نیست؛ ما نیاز به کمک داریم؛ می دانیم که بدون حمایت جامعه جهانی و دولت های خارجی کاری از پیش نخواهیم برد... باوجود این، به خود جرات می دهد بگوید:
 ما نیاز به مداخله ارتش بیگانه جهت سرنگونی حکومت متکی به زور و معتقد به زور نداریم؛ چون حکومت از درون متلاشی است. این حکومت اگر مستعد استحاله بمنظور انتزاع بقا بود،  فرصت های فراوان در اختیار داشت؛ پس شاهدیم که نتوانست در روش ضد مردمی خود تجدید نظر نموده و کشور را از طرق مسالمت آمیز به دست نمایندگان واقعی و منتخب ملت بسپارد. سطح اتکا هیئت حاکمه سست و اقلیت خوار وابسته نیز بر سر بزنگاه به آن پشت می کند؛ بنابرین آینده ای ندارد.
ما ایرانیان نیاز مبرم به اتحاد داریم؛ نیاز به تشکیلات بزرگی که بتواند اکثر قریب به اتفاق نیروهای تحول خواه را پوشش دهد و صدای رسای ملت ایران باشد. ما نیاز به ایرانیان دانش آموخته و حتی  متفکران خارجی ایراندوست داریم، که گرد هم آمده و دولت موقت در تبعید تشکیل دهند؛ کابینه ای که بتواند تغییر و تحول را مدیریت و در مرحله گذار تا برگزاری انتخابات از فروپاشی شیرازه امور پیشگیری کند.
 ما هم عقیده هستیم که بدون کنار گذاشتن ماجراجویی های منطقه ای، تحریم های اقتصادی ادامه خواهد داشت، حکومت اسلامی بیش از پیش بازیچه دست قدرت های جهانی قرار خواهد گرفت و خطر اصطکاک نظامی افزایش می یابد...پس چه دلیل داریم خود را در مظان اتهام بیگانه پرستی قرار دهیم؟
 حال بگذار در چند سطر پایانی، تصویری از اوضاع ترسیم و نظری به احتمالات بیفکنیم، تا ببینیم آیا براستی ما برای سرنگون ساختن این حکومت مکار، نیاز به دخالت قوای بیگانه داریم یا نه:
بر ما واضح و مبرهن ست:        
بدون التزام حکومت به مبانی حقوق بشر،
 بدون تبدیل سپاه به سازمان صرفاً دفاعی،
 بدون استحاله درونی حکومت و با وجود ارگان های ضد مردمی، نارضایتی و مخالفت مردم  کاهش نخواهد یافت و قوای حکومت بطور روزافزون تحلیل می رود.
بدون برجام، بدون رفع تحریم ها، نه از سرمایه گذاری خارجی خبری خواهد بود، نه از رونق تولید داخلی و افزایش صادرات غیر نفتی، نه از کاهش نرخ بیکاری.
بدون مورد حسابرسی قرارگرفتن شفافیت مالی و مالیات دهی کارتل های اقتصادی-مافیایی، هیچ تغییری در کاهش فلاکت اقتصادی رخ نخواهد داد...فلاکت انباشته شده و در آینده ای نچندان دور (احتمالاً همزمان با مرگ خامنه ای) جهان شاهد انفجار آن خواهد بود...در صورت رویارویی سپاه و بسیج با مردم، ملّت ایران پا بر نعش آنها خواهد نهاد و عبور خواهد کرد. آنروز دور نیست.