۱۳۹۱ آبان ۴, پنجشنبه

مرگ بر کدام رژیم ؟




«اسرائيل- ايران: پيوندی جاودان» عنوان مقاله ای است که روز يکشنبه در روزنامه ليبرال اسرائيلی «هاآرتص» در مخالفت با ماجراجويی نظامی احتمالی اين کشور عليه ايران منتشر شده است.

عنوان مقاله ظاهراً به پيوندهای تاريخی دو قوم ايران و يهود و وجود مناسبات حسنه ميان ارض باستانی اسرائيل و امپراطوری هخامنشی در ايران، و سپس مناسباتی نزديک و دوستانه در طول تاريخ تا آغاز دوران جمهوری اسلامی در ايران، اشاره دارد اما در متن مقاله به رفتارهای حاکميت کنونی هر دو کشور در حال حاضر و نياز شديد هر دو حاکميت به وجود «دشمن» اشاره شده است.
 متن مقاله تاکيدی بر اين ديدگاه است که رهبران هر دو کشور در دوره کنونی افرادی هستند که برای سلب مسئوليت از خود در انجام وظايف خويش در قبال ملت، به وجود يک دشمن بيرونی به سختی محتاج هستند.
 به باور نويسنده، حتی اگر اختلاف کنونی اسرائيل و ايران در زمينه فعاليت هسته ای مشکوک ايران وجود نمی داشت، سران دو کشور می بايست بر سر مسئله ای ديگر با يکديگر درگير می شدند تا بقای حکومت خود را، هر يک در کشورش، تضمين کند.
 مقاله هاآرتص به قلم آنر شالو تاکيد دارد که «ايران به شدت نیازمند اسرائيل است و در صورت نبود موجوديت اسرائيل، سران ايران می بايست چنين کشوری را خلق می کردند؛ چرا که بودن اسرائيل مانند هوا برای تنفس ايران، يک ضرورت است و ادامه بقای رژيم ايران تنها به خاطر وجود اسرائيل امکان پذير بوده و از اين بابت، جمهوری اسلامی ايران بايد قدردان اسرائيل باشد».
 مقاله در ادامه می گويد: «لفاظی های ضد اسرائيلی سران ايران به حکومت ظالمانه آيت الله های ايران امکان می دهد که افکار عمومی ايران را از معضلات حقيقی آن کشور منحرف کند؛ از معضلات اقتصادی مانند گرانی های غير قابل تحمل گرفته تا سرکوبگری های سياسی و کشتار تظاهرکنندگان و نبود آزادی و سنگسار کردن زنان».
 آنر شالو تاکيد دارد که «نفرت همواره نيرويی برای اتحاد ملت بوده است؛ هيچ چيزی به قدرت وجود يک دشمن بيرونی برای ساکت کردن تنش های داخلی نيست؛ چه بسا که نيچه روزگاری نوشته بود که "انتخاب اينکه چه کسی را برای دشمن برگزينيم حتی حايز اهميت تر از گزينش دوست است"؛ لذا بر اساس اين نوشته نيچه، ايران در انتخاب دشمن خود بسيار موفق بوده است».
 نويسنده می افزايد: «اسرائيل در اين امر به ايران کمک می کند؛ اسرائيل ايران را تهديد می کند؛ هشدارها به يک حمله قريب الوقوع (از سوی اسرائيل عليه سايت های هسته ای ايران) هيزم بيار معرکه ی حکومت مفلوج آيت الله ها می شود و در حالی که رژيم تهران به آستانه فروپاشی رسيده است، سران اسرائيل در آخرين لحظه نردبان تازه نجات را به دست حاکمان ايران می دهند؛ (تهديدهای سران اسرائيل) اصلاح طلبان و مخالفان حکومت ايران و همه ايرانی هايی را که سه سال پيش در چنين روزهايی به خيابانها ريختند و به اعتراض دست زدند و خواهان آزادی و انتخابات عادلانه بودند، از بيم حمله اسرائيل، در کنار حکومت ملاهای تهران متحد می کند».
 در ادامه مقاله هاآرتص آمده است: «(بنيامين) نتانياهو (نخست وزير اسرائيل) و (اهود) باراک (وزير دفاع اين کشور) در راستای منافع خامنه ای و احمدی نژاد کار می کنند؛ آنها نقاب مهاجم بر چهره زده اند که اتفاقاً ياری رسان برای تلاش های ايران در راستای مشروعيت زدايی از موجوديت اسرائيل است؛ (با تهديدهايی که نتانياهو و باراک عليه ايران بيان می کنند)، حال برای سران ايران بس آسان تر است که اسرائيل را "غده سرطانی" در خاورميانه توصيف کنند و حتی آنهايی را که مردد بوده اند، قانع تر می کنند. حتی اگر تهديدهای اسرائيل ميان تهی بوده است، اين امر پيشاپيش برای رژيم ايران مفيد واقع شده و ثابت کرده است دشمنی که ايران برای خود انتخاب کرده، تا چه حد در خدمت اين انتخاب کننده است».
 نويسنده اسرائيلی مقاله هاآرتص تاکيد دارد که «ملت ايران شايسته داشتن رهبرانی بهتر از حاکمان کنونی است و به اين خواسته نيز خواهد رسيد و تلاطم های سياسی جاری در منطقه به تهران نيز خواهد رسيد و آن زمان، اتمی شدن ايران به همان اندازه برای اسرائيل حساسيت برانگيز خواهد بود که هسته ای شدن هند را اسرائيل (دست کم) گرفت». آنر شالو می افزايد: «اما اسرائيل نيز به سختی به ايران نيازمند است و اگر حاکميت کنونی ايران وجود نمی داشت، اسرائيل می بايست که چنين دشمنی را برای خود خلق می کرد و لذا اسرائيل هم بايد قدردان وجود جمهوری اسلامی ايران باشد زيرا نفرت کور و ارعاب هميشه ابزار کارسازی در بقای حکومت ها بوده است و بويژه دولت های دست راستی اسرائيلی را ياری داده است و نواختن پرطنين نتانياهو بر طبل لفاظی ها عليه ايران، افکار عمومی اسرائيلی را از معضلات کشور منحرف می کند؛ از مشکلات اقتصادی و گرانی های شديد گرفته تا خدمات دولتی و عمومی که در آستانه اضمحلال است و تا سرمايه گذاری های کلان دولتی در آبادی نشين های يهودی و ترجيح دادن مذهبيون افراطی بر ساير اقشار کشور».
 نويسنده در ادامه يادآور شده است که: «ايران ياری رسان اسرائيل است؛ اسرائيل را تهديد می کند و اين تهديدها روغنی است بر چرخ های ارابه آتش افروزی دولت عليل نتانياهو؛ او نعره های تهران را با آغوش گشاده در برمی گيرد تو گويی غنيمتی خداداد به او رسيده است؛ ابرهای تيره جنگ افروزی که نتانياهو- باراک باردار کرده اند از اوايل زمستان گذشته تا حال و به طور بی وقفه، فضای زندگی ما را تا اين روزهای پايانی تابستان آلوده کرده و موفق شده است که اعتراض های اجتماعی گسترده ای را که تهديدی جدی برای دولت نتانياهو بود، خفه کند».
 به باور نويسنده جوان اسرائيلی، «درخواست های مردم اسرائيل برای بهره مند بودن از مسکن مناسب، عدالت اجتماعی، خدمات عمومی کارا و برخودار از يارانه در برابر تهديدهای "آخر زمانی" که لابد پس از اصابت موشک های ايران به خاک اسرائيل ايجاد خواهد شد، بايد رنگ ببازد؛ ديالوگ شهروندی و مادرانه ای که از مختصات جامعه اسرائيلی است يک باره جای خود را به ديالوگ امنيتی و زورمدارانه و مردانه سپرده است، و مانند ايران، نزد ما نيز ملاها بايد سمت و سوی رخدادها را تعيين کنند چه بسا که در همين روزهای گذشته ژنرال ذخيره يعکوو عامی درور مشاور امنيت ملی کشور نزد ربای عوواديا يوسف ملای بزرگ يهوديان سفارادی مراکشی الاصل فرستاده شد تا خطرات ايران را به گوش اين پيرمرد زمزمه کند؛ تنها باقی مانده است که دولت ما هم يک مرجع تقليد پيدا کند که لابد جنگ را توجيه شرعی نمايد».
 آقای آنر شالو می نويسد: «اسرائيل (مانند ايران) شايستگی آن را دارد که از حاکمانی بهتر برخوردار شود و چنين نيز خواهد شد؛ مسئله تنها زمان است؛ اما تا وقتش برسد، فعلاً سران شکست خورده اسرائيل و ايران هر دو در حال طراحی صحنه آرايی برای شمشيربازی خود هستند؛ اما نگاهی از نزديک تر به اين صحنه به شدت هولناک، چيز ديگری نشان می دهد و آن اينکه آنها نه در حال شمشيرکشی به روی يکديگر، که در حال رقص تانگويی دست در دست هم هستند؛ اين راز پيوند جاودانه ميان حکومت هايی است که پايان آنها فرا رسيده و به خدمتِ طرفِ مقابل، نياز دارند».
 آنها نه در حال شمشيرکشی به رویيکديگر که در حال رقص تانگويی دست در دست هم هستند؛ اين رازِ پيوند جاودانه ميانحکومت هايی است که پايان آنها فرا رسيده و به خدمتِ طرفِ روبرو، نيازمندند.

  تصحیح و نگارش توسط : ب. الف. بزرگمهر ( منبع )

۱۳۹۱ مهر ۲۷, پنجشنبه

بهترين دين کدام است؟

 لئوناردو باف  يک پژوهشگر دينى معروف در برزيل است، متن زير، نوشته اوست:
 در ميزگردى که درباره «دين و آزادى» برپا شده بود و دالايى‌لاما هم در آن حضور داشت، من با کنجکاوى، و البته کمى بدجنسى، از او پرسيدم: عالى جناب، بهترين دين کدام است؟
 خودم فکر کردم که او لابد خواهد گفت: «بودايى» يا «اديان شرقى که خيلى قديمى‌تر از مسيحيت هستند.»
دالايى‌لاما کمى درنگ کرد، لبخندى زد و به چشمان من خيره شد ... و آنگاه گفت:
«بهترين دين، آن است  که از شما آدم بهترى بسازد.»
من که از چنين پاسخ خردمندانه‌اى شرمنده شده بودم، پرسيدم: آنچه مرا انسان بهترى مى‌سازد چيست؟ او پاسخ داد:
«هر چيز که شما را دل‌رحم‌تر،
فهميده‌تر،
مستقل‌تر،
بى‌طرف‌تر،
بامحبت‌تر،
انسان دوست‌تر،
با مسئوليت‌تر
و اخلاقى‌تر سازد
دينى که اين کار را براى شما بکند، بهترين دين است»
من لحظه‌اى ساکت ماندم و به حرف‌هاى خردمندانة او انديشيدم. به نظر من پيامى که در پشت حرف‌هاى او قرار دارد چنين است:
دوست من! اين که تو به چه دينى اعتقاد دارى و يا اين که اصلاً به هيچ دينى اعتقاد ندارى، براى من اهميت ندارد، آنچه براى من اهميت دارد: رفتار تو در خانه، در خانواده، در محل کار، در جامعه  و . . . در کلّ جهان است. به ياد داشته باش، عالم هستی بازتاب اعمال و افکار ماست. قانون عمل و عکس‌العمل فقط منحصر به فيزيک نيست، در روابط انسانى هم صادق است. اگر خوبى کنى، خوبى مى‌بينى  و اگر بدى کنى، بدى. هميشه چيزهايى را به دست خواهى آورد که براى ديگران نيز همان‌ها را آرزو کنى. شاد بودن، هدف نيست بلکه يک انتخاب است «هيچ دينى بالاتر از حقيقت وجود ندارد.»
 { پستی بدون امضا از میهن عزیز}

۱۳۹۱ مهر ۲۶, چهارشنبه

تا کنون به معنی اسم های عربی که ما ایرانی ها روی فرزندانمان میگذاریم اندیشیده اید؟


خوب است که قبل از انتخاب اسم معنی آنرا بفهمیم. طبق آمار ثبت احوال ایران سالانه هزاران کودک غلامرضا- غلام عباس- غلامحسن -غلامعلی و غلامحسین نامیده میشوند. هرگز یک عرب را نمی بینید که اورا غلام بنامند!  اعراب معنی غلام را میدانند. غلام از ریشه غلم می آید که به معنای بهره وری جنسی است! و غلام به پسربچه هایی می گفتند که اعراب از آنها استفاده جنسی می نموده اند! بغلط به ما گفته بودند که غلام یعنی نوکر. درصورتیکه درزبان عربی نوکر را خادم میگویند! غلام وکنیز همطرازند!! از کنیزان و غلام بچه ها بهره جنسی می برده اند !! نامهای دیگری چون کلبعلی، کلبحسین و غیره نیز رایج است- کلب یعنی سگ و کلب علی یعنی سگ علی و سگ حسین و غیره

معنی برخی دیگر از اسامی عربی:
بیشتر این لغت ها را در واژه نامه دهخدا دیدم و معنی آنها درست بود. اگرشما هم شک دارین میتونید برین واژه نامه ببینین
کلثوم:  زن خیکی
خدیجه:  سقط جنین شتر
بتول: زن دوشیزه که از مردان رغبت و حاجت خود بریده باشد
رقیه:  بندگی کردن و غلامی
نمودن
عذرا:زنی که همیشه باکره بماند
جعفر: جوی کوچک
ذبیح: چارپایی که گلویش را ببرند.  گلو بریده .
عثمان: بچه مار .
صغری:حقیر
اصغر نیز از همین خانواده و ازریشه صغرا است، به معنای کوچکتر!

مقایسه کنید با معنی اسمهای ایرانی

منوچهر : کسی که چهره بهشتی دارد
دلارام : مایه آرامش دل
بهرام : پیروز
سهیلا: نورانی ترین ستاره
بهروز : خوشبخت
پروین :ستارگان درخشان
پوران : یادگار
روشن: نور
نوشا : گوارا و شیرین
مرجان : جان من - گلی دریایی
مینو : بهشت
رکسان : روشن
پریسا : همچون پری

بی تعصب بخوانید و آنرا انگیزه مطالعه بیشتر قرار دهید. تعصب بن بستی برای گمراهی است.
کوروش کبیر برده ها را آزاد می کرد کسی را به غلامی و کنیزی نمی برد. داستان پرشور آناهیتا زنی بسیار زیبا از قومی شکست خورده که کوروش حتی حاضر نشد به وی نگاهی بیفکند مبادا دچار لغزش شود و او را برای شوهرش حفظ کرد و تحویل او داد. اما سپاه عرب با ایرانیان یکتا پرست از هزاران سال پیش چه کردند . کشتند . زنان را به کنیزی برای بهره کشی از هر نوع پسران و شوهران را به غلامی برای بهره کشی از هرنوع بردندو چیزی به ما دادند که بیش از هزار سال قبل از آن داشتیم آئین یکتا پرستی. مگر در جنگهای کوروش سربازان ایرانی نمی مردند. آیا سرداران و جنگجویان ایرانی به بهانه سرپرستی بیوه ها  ده ها زن را به نام سرپرستی صیغه میکردند. در دوران کوروش زنان مرخصی زایمان و آئین بازنشستگی و جود داشت. لعنت بر قو م ... نادان و کتاب سوز و حمام ندیده که در فتوحات خود چه جنایت ها که نکردند. که بزرگی ایرانیان را لجن مال کردند و به امید روزی که این قوم کثیف و آثار آن را از فرهنگ این مرز و بوم پاک کنیم.
توضیح :  نام نگارنده این پست که از درون کشور برایم ارسال شده را نمیدانم.

۱۳۹۱ مهر ۲۱, جمعه

گره‌ای که با دست باز می‌شود را نباید با دندان باز کرد


" رعب افکنی" ابزار مهلکی در جهت خلع سلاح خرد انسانی و به زانو دراوردن اراده انسانها است. ابزار تحکمی که خدایان و یا بهتر است بگوییم مروجان ادیان الهی بیش از هر حکومت زمینی دیگر ازان بهره جسته و می‌جویندحکومت‌ دینی، این سلاح کشنده را از نیام  کتاب الهی برکشیده و بر فرق ایرانیان زده، که طی آن عده ای مرده‌اند، پاره‌ای در حال احتضارند و برخی گیج  ازاین ضربه به دور خود می چرخند. دراین میان فرقه‌هائی پدیدار گشته‌اند، که قرائت ظاهرا متفاوتی از  دین دارند و بخشهائی ازمردمان را به اینسو و انسو حیران بدنبال میکشند و به ایجاد تفرق بیشتر میان ایرانیان مشغولند. انها که خود نیز از ملوانان یا سرنشین کشتی رژیم بوده و  هستند، القا ترس از چپاول منابع نفت و گاز توسط کنسرنهای نفتی چند ملیتی را حربه خویش ساخته و غارت شدگان را در خوف مضاعف نگاه داشته‌اند. پنداری این منابع هم اکنون در کف ملت است و انها در تلاش حفظ این دارائی برای وی هستند.
  از نخستین فوران طلای سیاه بسوی اسمان تاکنون هزینه‌های خانمان‌سوزی بر مردم کشورهای نفت‌خیز و از جمله ملت نجیب ما  وارد امده است. گوئی جرمی مرتکب شده و میبایستی تنبیه شوند. از پیامدهای آشکار این ناروائی در حق مردم مناطق نفتخیز میتوان از به راه‌اندازی جنگ‌های قومی، تجزیه‌ی کشورها و نیز سرنگونی دولت‌ها و حکومت‌ها  نامبرد. خلاصه، تو گویی طلای سیاه نفرینی‌ست، که مردم مناطق نفتخیز مستحق دچار آمدن به آن بوده‌اند. اما در این میان نباید  بیراهه رفت و تمامی گناه را بر گردن دیگران افکند: علت اصلی این سیه‌روزی که ثروت طبیعی را به آفتی مبدل نموده را میبایستی  بیش از هرچه در فقدان درایت، خردمندی و وظیفه شناسی و گاهی زیاده‌خواهی متولیان امور در کشورهای نفتخیز، از جمله ایران جستجو کرد؛ همچنین فقدان معادلات شرافتمندانه و عادلانه ای، که تعامل ما با جهانیان را قوام بخشد.
*
  صلح، ثبات و امنیت در بعد ملی - منطقه ای  و بعد فراملیتی ان یعنی صلح جهانی ، پشت و روی یک سکه اند. حفظ و گسترش صلح جهانی در عصر کنونی درشمایل نابالغ گلوبالیزاسیون تجلی یافته است.  پیشبرد و گسترش آن اما نمیبایستی با روشی خشونتامیز صورت پذیرد! کما اینکه کشوری که گفته می‌شود با سلاحهای مخرب‌اش قادر به ده‌ها بار نابودی پیاپی کره زمین است، مجبور به تسلیم در برابر مناسبات نوین جهانی شده است!
 بسیاری از کشمکش‌های خونین، در چند دهه گذشته، اغتشاشاتی هستند، که دستیابی به نظمی نوین را مختل میکنند. ویژگی اصلی سرمایه داری جهانی در انست، روند هر رویدادی را چنان صبورانه به مقصد هدایت کند، که در انتها خود برنده نهائی باشد. بهمین دلیل این ویژگی ابشخور تئوری توطئه گشته است. ایالات متحده امریکا بعنوان سردمدار و بازوی نظامی جهان صنعتی،  مهاجمین به نیروهای خود و همپیمانانش را در طی کشمکش مبدل به  "مین جمع‌ کن" و ابزاری برای رفع موانع بر سر راه گسترش لیبرالیسم اقتصادی میکند. با نگاهی عمیق‌ به بطن کشمکش‌های خونین به ویژه در منطقه‌ی پراهمیت خاورمیانه، می‌توان اهداف استراتژیکی پنهانی را مشاهده کرد،  که قرار همگی براین است، خاورمیانه و اسیای میانه  را به گونه‌ای متفاوت با امروز به تصویر کشد.
 شوربختانه میهن ما به اقتضای موقعیت ژئوپلیتیکی‌اش - مرکز ثقل و نقطه تلاقی این برخوردها شده است. از بد روزگار مدیریت سیاسی کشور در دست اراذل و دروغگویان افتاده است. از سوی دیگر از انجاکه مخالفان حکومت از انسجام لازم برخوردار نیستند در ارائه طرحی، که قادر باشد تعامل شفاف و شرافتمندانه براساس منافع ملی بلند مدت  با جامعه جهانی را ترسیم کند، عاجز مانده‌اند. یکی از دلایل آن و شاید مهمترین آن سوتفاهماتی در مورد مفهوم " استقلال " باشد. بیم از برچسب "نوکر خارجی"، "دست‌نشانده"، "وطن‌فروش"، "مهره بیگانه" و چه و چه مانع میشوند، متفکران ایرانی ارا و پیشنهاد های مربوط به تعامل با بیگانگان و قدرتهای جهانی را بر زبان اورند. همزمان حاکمان ماجراجوی اسلامی، که بقای خود را در اوضاعی  پر تشنج میبینند، با اقدامات تحریک‌کننده به کشمکش‌هایی در منطقه‌ دامن میزنند، بلکه با ایفای نقش دشمنی دروغین، وابستگی خود به ابرقدرت ها استتار کنند.
هرچند سرمایه داری جهانی، حکومت‌های یاغی محلی، حکومت‌های توتالیتر، و حکومت‌های استبدادی  را سدی دررسیدن به راه ازاد و شفاف گردش سرمایه و کالا می‌انگارد، لیکن، مادامی‌ که با نیروئی همسنگ نازیسم آلمان و فاشیسم ژاپن در دوران سال‌های دهه ۳۰ و ۴۰ میلادی قرن بیستم، روبرو نباشد، نه تنها گزندی جدی به آنها وارد نخواهد کرد، بلکه انها را تغذیه نیز خواهد نمود.  با کمی دقت و موشکافی در لابلای طرح‌ها و پروژه‌های پیشنهادی تحلیل‌گران مسائل استراتژیک و کارشناسان امنیتی می‌توان چنین برداشت کرد که تهیه پادزهرهائی، که امنیت درازمدت و پایدار را  تامین و تضمین می کنند، بدون تحرکات عناصر مخرب (مانند باندهای تروریستی و گردنکشان محلی) میسر نیست! شاید از همین رو است که با تعبیه عوامل خود در مراکز کوچک قدرت هدف کنترل و جهت دادن به عملیاتی که ممکنست خطرآفرین و درعین حال دارای ابعاد ناشناخته باشد را دنبال میکند. امری که پیوسته در دستور کار اربابان قدرت بوده و هست.
 عده‌ای میکوشند این توهم را به ملت ایران و افکار عمومی القا کنند که گوئی جمهوری اسلامی دهشتناک‌ترین خطر برای صلح و ثبات جهانی است و این پندار نیز تقویت شده است که ایالات متحده امریکا (کشوری که نیمی از بودجه تسلیحاتی جهان را بخود اختصاص داده است و بخش قابل توجهی از بودجه‌های کشورهای دیگر نیز تحت نظر کارشناسان نظامی پنتاگون تعیین و تدوین می‌شوند) از رژیم مستقر در ایران مانند موش از گربه می‌ترسد؛ و در پایان، نتیجه‌ی دلخواه می گیرند، حال که امریکا حریف این رژیم نمی‌شود، پس ملت بی سلاح و بی‌دفاع ایران هیچ کاری نمی‌تواند بکند! غافل ازاینکه سردمداران حکومت اسلامی، پیش از قبضه کردن قدرت و طی این سی و چند سال، همواره سَر و سِر خود را با اربابان حفظ کرده‌اند (بارها این دسته از روابط پنهان از پرده برون افتاده است) اما بر خلاف نظریه بالا، جهانبانان دریافته‌اند، که تاریخ مصرف چنین رژیمی منقضی شده و مقاومت‌اش برای بقا بیهوده است.( رویش زیاد شده و بمب اتمی و حکومت ابدی میخواهد!)
این بار همسوئی منافع و مصالح ملت ایران و جهانبانان فرصت تاریخی بی‌نظیری  بوجود آورده، که ملت ایران این خودفروختگان را به دست خود خلع ید کند وحاکم بر سرنوشت ملی خود شود. بدیهی‌ست، در صورتیکه اندیشمندان ایرانی، در ایجاد همبستگی و هماهنگی و همرائی و همصدائی میان خود و مشارکت در رهبری مردم ایران، در جهت سرنگونی استبداد داخلی ناکام مانده، بعبارت دیگر، چنانچه این مهم بدست خود ملت ایران به انجام نرسد، قدرت‌های بزرگ چنین وانمود خواهند کرد، آنها بوده اند، که با تحرکات نظامی ( که اگر به اجرا درآیند نتیجه‌ای جز نابودی کشور و ملت در پی نخواهد داشت) ملت ایران را از دست دیکتاتور نجات داده اند و سرانجام کاپیتولاسیون خفت‌باری  به ایران و ایرانیان تحمیل خواهند کرد و دست آخر عناصری وابسته بر مسند نشانده خواهند شد!
چگونه می‌توان ازین فاجعه جلوگیری کرد؟ - تنها از طریق همبستگی ملی ایرانیان  و همدلی اکثریت قریب به اتفاق گرایشات متنوع سیاسی اعم از کسانی که در داخل هستند و آنهایی که به عنوان اپوزیسیون خارج از کشور مطرح هستند،  میتوان  نقشه راهی را جهت مقاومت سازمانداده شده و مبارزه کارساز علیه حکومت استبدادی، تا خلع ید کامل آن، طرح و ارائه کرد و پس از تائید در مجمعی که همگی دران شرکت دارند، دوشادوش با ملت ایران به استقرار حاکمیت ملی دستیافت! ناگفته نماند، این پیروزی به آسانی بدست نخواهد امد: رهبران سیاسی ما می‌باید با در نظر گرفتن منافع ملی از یکسو و رعایت منافع جهانیان از سوی دیگر، نخست با ملت خود و سپس با جامعه جهانی تعاملی شفاف داشته باشند. در همین راستا قابل کتمان نیست که در گاه نخست می بایستی امور امنیتی کشور، در منطقه ای چنین حساس، پیشاپیش تضمین شده باشد!
 یک ضرب المثل اروپائی میگوید: "آنچه انسان در مغز ندارد، باید با پا بدنبال ان بگردد". بعبارت روشن‌تر گره‌ای که با دست باز می‌شود را نباید با دندان باز کرد!

۱۳۹۱ مهر ۱۹, چهارشنبه

حراج همزمان کلیه و نفت در ایران : ارزان کردیم همه بخرند!

 از اغاز کشف ذخائر نفت  در ایران سرنوشت سیاسی ملت  ملعبه این قرعه ی ویرانگر گشته است. پنداری طلای سیاه نفرینیست که مردم مناطق نفتخیز بدان دچار شده اند. علت اصلی این سیهروزی که ثروت طبیعی را به افتی  مبدل نموده  را میتوان بیش از هرچه در فقدان درایت مسئولین امور در یافتن معادلات شرافتمندانه و نرخ عادلانه  برای  فروش این کالا  در بازار جهانی  یافت.
 با وجود هیئت حاکمه ی قلدری که نفت را از زیر سفره خالی محرومترین شهروندان استخراج میکند و درامدهای حاصله از فروش انرا صرف خرید  الات سرکوب مردم میکند  نمیتوان به اینده اعتماد  داشت و به بهبود اوضاع ایدوار بود!  هیئت حاکمه خودکامه  بمنظور گریز از پاسخگوئی به مردم  از طرق نامتعارفی چون قاچاق در بازار سیاه - یا از مجرای دلالان خیانت پیشه داخلی و بین المللی وارد معاملات غیرقانونی میشود. در اینجاست که شهروندان دردمند ایرانی به  تنفروشی و فروش اعضای بدن محکوم میشوند!



۱۳۹۱ مهر ۱۱, سه‌شنبه

کاربرد غیر قانونی و ناپسند از بخش هنر و ادبیات بالاترین

  کاربرد غیر قانونی و ناپسند از بخش هنر و ادبیات بالاترین نشاندهنده سهل انگاری کاربران خاطی در امر خودگردانی و همیاری در اداره سایت است. یک سوی رسیدگی دقیق به این امر کاری فرساینده و زمانبر برای مدیریت سایت بوده و از جانب دیگر کاربران وظیفه شناس از تکرار توصیه های دوستانه و بی نتیجه خسته شده اند. چنین بنظر میرسد که ادامه این سو استفاده ناپسند امری بدیهی شده است. بسیاری از مطالبی که در بخش هنر و ادبیات بالاترین درج میشوند  رنگ و بوئی از هنر و ادبیات بیاد نمیاورند. خرواری مطلب... و اخباری که ربطی  به پدیده هنر ندارند بخش هنر و ادبیات را به گورستان لینکها- بعبارتی دیگر لینکدونی نازلی مبدل نموده اند!  کشمکشهای حقوقی سیاسی - مالی  و یا خانوادگی مانند ازدواج و طلاق و ختنه سورانی فرزند و غیره هنرمندان ربطی به موضوع این بخش نداشته و ندارند... اثاری هنری نیستند و نقل انها درین بخش قاتل وقت کاربران بوده و موجب کاهش کیفیت سایت میشوند. پسندیده است  اخبار مربوط به دعواهای حقوقی و مالی و صنفی هنرمندان در بخش متناسب درج شوند. تنها اثار هنری ایشان هستند که  درین بخش - که مفری برای علاقمندان به هنر و ادبیات است - جای دارند.