۱۳۹۸ آذر ۶, چهارشنبه

جنگ ارزی آمریکا علیه ایران

 سخنرانی «جیمز جی. ریکاردز» نویسنده کتابی به همین عنوان، در شورای کارنگی:

 


ارتشی در جهان وجود ندارد که بتواند پا به پای نیروهای مسلح ایالات متحده ایستادگی کند. برخی ارتش ها توانمند تر از سایرین هستند و گاه چالش هایی تولید می کنند، ولی در نهایت امر، هیچ ناوگانی نیست که نتوانیم از پا در آوریم، هیچ نیروی هوایی وجود ندارد که نتوانیم آنرا غافلگیر کنیم و هیچ ساختار فرماندهی و کنترل قوا نیست، که نتوانیم عملکرد آنرا مختل یا زمینگیر نماییم.
  سایر کشور های جهان به این امر واقف هستند، اگر دولتی قصد رقابت و یا دشمنی با ایالات متحده داشته باشد، می بایستی فکر روندی را بکند، که جنگ نامحدود -به عبارت دیگر جنگ نامتقارن نامیده میشود.
  شاخصه اینگونه جنگ ها، بکارگیری جنگ‌افزارهای شیمیایی‏، بیولوژیک و جنگ‌افزارهای پرتوی علیه نیروهای متخاصم می باشد. پس نوع سلاح های بکار برده شده علیه دشمن، ماهیت هر جنگ را نمایان و آنرا معرفی می کند. ناگفته نماند، جنگ‌افزارهای شیمیایی‏، بیولوژیک و پرتوی همگی در رده سلاح‌های کشتار جمعی قرار دارند.
 اما روش قوی تر از همه یا به همان میزان نیرومند نیز وجود دارد، که جنگ مجازی یا جنگ سایبری نامیده میشود.
 شیوه کارآمد جدید جنگ در عصر کنونی اما، جنگ ارزی ست. برخورداری از این توانمندی به ایالات متحده محدود نمی شود، چون در دکترین استراتژیک بسیاری از کشور های جهان گنجانده شده است. برای نمونه، اسناد و مدارک زیادی نشان می دهند، چینی ها در دکترین استراتژیک خود جایگاه ویژه ای به جنگ ارزی یا مالی اختصاص داده اند.
  جنگ ارزی، هماکنون عملاً در رابطه با ایران اتفاق افتاده است.
 دولت ایالات متحده آمریکا تاکنون، تحریم های وضع شده علیه ایران را سال به سال شدت بخشیده است؛ تحریم هایی که -در حقیقت- از دهه هشتاد میلادی آغاز شده اند. به همین مناسبت رئیس جمهوری آمریکا بانک مرکزی ایران را از سیستم مالی جهانی بیرون انداخته است.
 شیوه انجام این اقدام بدینترتیب بوده است، که مقامات آمریکائی به تمام بانک های جهان ابلاغ کردند، اگر با بانک مرکزی ایران معامله کنند، اجازه نخواهند داشت در ایالات متحده کسب و کاری انجام دهند؛ حال خواه دویچه بانک، یو اس بی، کامرس بانک و یا موسسه اعتباری سوئیس باشد تفاوت نمی کند. لازم هم نیست به آنها دو بار گفته شود آمریکا درین رابطه بسیار جدی ست. چون هر یک از آنها فعالیت های وسیعی در ایالات متحده دارند و منافع آنها در بسیاری موارد، اساساً بزرگتر از معاملات جاری در کشور های متبوع خودشان می باشد. به همین دلیل بانک های جهان بی درنگ معاملات خود با بانک مرکزی ایران را متوقف ساختند و آنرا از لیست همکاران خود حذف کردند.
 این اقدام خطیر باعث سقوط آنی و یکروزه ارزش ریال به میزان چهل درصد شد. بدینوسیله ارزش ریال ایران تنها در یک روز چهل درصد کاهش یافت. اینکه بعد از سقوط ارزش ریال چه اتفاقی می افتد قابل پیشبینی ست:
 بسیاری از کالا هایی که در ایران خرید و فروش میشوند غالباً از طریق دوبی قاچاق می شوند. اهمیت این قضیه آنجا ست، اگر شما -برای مثال- یک تاجر ایرانی باشید مجبور هستید حق عمل صاحبان لنج ها در دوبی را به دلار بپردازید، تا اجناس شما را قاچاق کنند. بخشی از کالا های مورد معامله ممکن است قانونی باشد (برای مثال برای صدور به آلمان و غیره) ولی بهر صورت وقتی قیمت ارز شما چهل درصد کاهش یافته باشد، مجبور هستید مبلغی معادل با دو برابر مبلغ پیشین به بیان دیگر دو برابر بهای اصلی، آنهم به دلار بپردازید.
  بدینترتیب بازرگان های ایرانی ناچار شدند، قیمت فروش کالا ها به ریال را به دو برابر قیمت پیشین افزایش دهند.
 نتیجه اینکه قیمت کالا های اساسی یک شبه -بعنوان مثال از دویست هزار ریال به چهارصد هزار ریال- افزایش یافته است.
 اکنون تورم شدیدی به اقتصاد ایران تزریق میشود. واقعیت این است که انتخابات ایران در پیش و جالب اینجا ست این اقدام، پیش از برگزاری انتخابات انجام میشود؛ آنهم به منظور هم زدن این دیگ، یا به راه افتادن جنبشی اعتراضی نظیر جنبش سبز و یا ایجاد تورم حاد تر از پیش.
 بهر تدبیر این امر یک محرک بسیار قوی محسوب میشود، که نارضایتی عمومی را بطور بی سابقه افزایش می بخشد.
 انگیزه بسیاری از فعالان سیاسی در جنبش های پی در پی موسوم به "بهار عربی" (یا بیداری اسلامی!) یقیناً تمایل مردم این جوامع به دموکراسی و خلاص شدن از دست دیکتاتور ها بود. افزایش تورم نقش عمده ای در تظاهرات میدان تیانانمن (میدان مرکزی پکن در چین)، در سال ۱۹۸۹ میلادی نیز داشت. همه ما مجسمه مقوائی تندیس آزادی را به خاطر داریم؛ قدر مسلم آنکه اکثر مردمی که وارد میدان شده بودند، کارگران شهری و مردمان حومه شهر ها بودند، که نسبت به افزایش تورم و پیامد های ناشی از آن احساس نگرانی می کردند.
 بنابرین تزریق تورم به اقتصاد ملی روش راهبردی موثری برای بی ثبات کردن یک رژیم است.
 "تغییر رژیم" اسم یک بازی در ایران شده است. کسی خواهان جنگ نیست. با قرار گرفتن یک گروه جدید در راس مسئولیت اداره کشور، میتوان امیدوار بود، راهی به کشف حقیقت درباره برنامه هسته ای ایران یافته شود. جنگ ارزی که در بالا توضیح دادیم، همانست که در سال ۲۰۰۹ نیز اجرا گردید. پس انتظار می رود، به زودی و نه دیر تر نتیجه آن آشکار شود...شاید هم نه به زودیِ زود.