"امپریالیسم جهانی" یک مفهوم مندرآوردی
ویژه مباحث روشنفکری نیست. واقعیتی غیرقابل انکار ست که بر کشورهای سوسیالیستی مدعی
دشمنی با آن نیز چیره گشته است.
حکومتهای کنونی روسیه و چین، که یکی جانشین شوروی
سوسیالیستی حامی انقلابات ضد امپریالیستی درسطح جهان و دیگری بیرق دار انقلابات
دهقانی و ضد امپریالیستی در آسیا بودند، اولی با اضمحلال-بیش از هرچه اقتصادی- و دیگری
متعاقب با پایان یافتن اجاره نامه هنگ کنگ و الحاق آن به چین، به جرگه کشورهای کاپیتالیستی
جهان پیوسته اند.
اگرچه این دو حکومت بمنظور عضویت در سازمان
اقتصاد جهانی و رهیابی به بازارهای جهانی، قهراً بر مناسبات نوین جهانی گردن نهاده
اند، ولی خصومت دیرین خود از کشورهای سرمایه داری را -که عامل عقب ماندگی های خویش
میدانند- در نهانخانه دل نگاهداشته اند. بهمین دلیل همزمان با پذیرفتن مناسبات و
معادلات سرمایه داری جهانی، دستاندرکار سیاستهای موذیانه ای برای پیشبرد اغراض خود
شده اند:
آنها به سیاستهای گام به گام قناعت نکرده، بلکه
برای از میان برداشتن فاصله ها با غرب، به
ابزار متعدده ای متوسل شده و در راس همه به استفاده ابزاری از کشورهای موسوم به "کشورهای عضو پیمان عدم
تعهد" پرداخته و آنها را بمثابه قوای ذخیره و بازویی مخرب به کارشکنی در پیشبرد
پروسه جهانی شدن توسط سرمایه داری صنعتی بعبارت دیگر سرمایه داری جهانی گسیل کرده
اند.
از آنجا که ماهیت مشترک غالب کشورهای عضو پیمان عدم تعهد، گرفتاری مردم آنها
در دام اختاپوسی بنام حکومتهای خودکامه محلی بوده و هست، دول چین و روسیه با حمایتهای
پنهانی و علنی آنها را مامور ایجاد بلبشو در روند پروسه جهانی شدن میکنند.
در پی اضمحلال بلوک شرق، نابودی غیرقابل اجتناب
بلوک کشورهای عضو پیمان عدم تعهد نیز سالها پیش با از هم پاشیدن کشور مادر یعنی یوگسلاوی
اغاز شد؛ سپس رژیم های عراق و لیبی منهدم شدند.
اکنون نوبت به حکومت جمهوری اسلامی رسیده است؛ نوکیسگانی که بمنظور ماندن
بر اریکه قدرت و ادامه چپاول دارایی های ملت ایران، به باج دادن به چین و روسیه
اکتفا نکرده و خود به پیدایش انواع و اقسام باندهای مافیایی دلالان، واسطه ها و
سازمانهای تروریستی دامنزده و میزنند. آنها از ایران چهره عروس هزار دامادی را به
تاریخ معاصر جهان معرفی نموده اند، که کلیه دارایی های ملت در خدمت بقای یک حکومت
خودکامه قرار گرفته است. چه ما بپسندیم یا نه، این مسئولیت تاریخی به پای ملت بی دفاع
ایران نوشته میشود: نتنها مجبور به پرداخت هزینه ماندن، بلکه محکوم به پرداخت جریمه سهمگین بی درایتی های هیئت
حاکمه خود خواهد شد.
معادلات و مناسبات جاری و بطور مشخص آتش بس شش ماهه
معروف به کنزنس هسته ای، موافقتنامه های کوتاه مدت و شکننده ای بیش نیستند. یک
حادثه کوچک میتواند به از سرگیری و اوجگیری اختلافاتی از نوع متفاوت با گذشته بیانجامد،
که دامنه آنها غیرقابل پیشبینی است.
حال بازگردیم به مدخل کلام و بر سر نکته اول که
امپریالیسم جهانی با نیرویی که از آغاز انقلاب صنعتی تا کنون انباشته، از نیروی
مخوف و غیرقابل تصوری برخوردارست، که توان آن دارد، خود "دشمنی" ساخته و
پرورش دهد، تا هنگامی که لازم دانست با نقب کانالی مرئی یا نامرئی مواضع و بارو
های کسب شده طی چندین دهه، آن را بر سر ملت پاکباخته هوار کند. این مواضع و بارو
ها هیچ مگر نیروهای انسانی و مالی ملتهای فریب خورده از حکام محلی شان نبوده و نیست.
یکبار دیگر به نیروهای سیاسی ایرانی هشدار میدهد،
حکومت اسلامی امان نامه ای دریافت نکرده و پیمان صلحی پایدار در میانه نیست! پس
لازم ست از خواب قطبی بیدار و از ویرانی و نابودی این ملت با تمام توان پیشگیری
کنند؛ زیرا فردا دیرست.