۱۳۹۴ آبان ۲۸, پنجشنبه

من از تروریسم فاصله نمی گیرم




(یورگ ولبروک)  -به راستی، برای چه؟...
  -زیرا، قطع رابطه با هر پدیده ای، منوط به داشتن رابطه یا آمیزش پیشین با آن پدیده است؛
 من هرگز با تروریسم قرابتی نداشته ام، که حال در صدد اُفتم، از آن دوری بجویم؛ پیوسته رعب افکنی را زشت و ناپسند شمرده ام؛ بی تفاوت از اینکه ریشه در چه انگیزه سیاسی یا مذهبی داشته یا دارد.
 بنابرین، حالیه نسبت به عواملی که منجر به فاجعه تروریستی پاریس شده اند ابراز انزجار کرده و آنرا محکوم می کنم؛ ولی لزومی نمی بینم از آن فاصله بگیرم؛ چون هیچگاه به آن نزدیکی نداشته، در آن شرکت و از آن پشتیبانی نکرده ام.
کسانی هم که امروزه در مورد این واقعه دلخراش اظهار نظر می کنند نیز، در صدد ایجاد فاصله نیستند، بلکه آنرا محکوم می کنند.
 حال این پرسش مطرح میشود، اگر من یک مسلمان بوده باشم، تکلیف چیست؟...آیا موظف هستم رسما از تروریسم فاصله بگیرم؟...یعنی چه!؟
 آنچه در پاریس رخداده، یک فاجعه دلخراش است؛ وحشتناک است؛ غیر انسانی است؛ درست مثل فجایع مرگباری، که روزانه در گوشه و کنار جهان رخ میدهند و حتی گاه در ابعادی وخیم تر، بدون آنکه مورد توجه رسانه های ارتباط جمعی قرار گیرند.
 شایسته نیست، که یک فاجعه تروریستی با فاجعه مشابهی مقایسه شود و یا به یکی اهمیت بیشتری نسبت به آندیگری داده شود. ترور، ترور می باشد و در هر جایی که رخ دهد، می بایستی آنرا محکوم کرد!
 اکثر قریب به اتفاق مسلمانان، همانند سایر مردم جامعه، تروریسم کوری که به نام  اسلام در پاریس و سایر نقاط جهان رخ میدهد را محکوم می کنند؛ زیرا ترور متعلق به اسلام نیست!...یکبار دیگر تاکید می کند: زیرا ترور متعلق به اسلام نیست!  
 آیا مردم مسیحی می بایستی پس از اقدام تروریستی وحشتناک آندرس بهرینگ اقدامی دسته جمعی جهت ایجاد فاصله با تروریسم  بعمل می آوردند؟...آیا مردان در پی وقوع جرائمی چون قتل و تجاوز، که معمولا بدست جنس مذکر صورت میگیرند، از قتل و تجاوز فاصله می گیرند؟
-...خیر؛ چنین عملی و توقع داشتن از آن نامعقول است.
 عامه ی مردم برین باور هستند، که تروریسم پدیده ای مخرب، ناشی از اعتقادات افراطی کسانی ست، که انگیزه های آنها با خرد انسانی همخوانی ندارند؛ بهمین دلیل است، که ما بطور دسته جمعی عملیات تروریستی را محکوم می کنیم.
 -بطور دسته جمعی؟
...خیر؛ و این یک مشکل بزرگ است. بویژه هنگامی که اعتراضاتی از قبیل " این یک حمله به ارزش های ما است" و یا " این یک حمله به همگی ما محسوب می شود" به گوش می رسند؛ زیرا چنین شعار هایی توام با چاشنی تلخ و حاکی از آنست، که ابتدا بساکن مسلمانان به حاشیه رانده شده و جدا شده اند.
 "همگی ما" یعنی مردان، زنان، کارمندان، همجنسگرایان، مسیحیان، آتئیست ها؛ ولی دربرگیرنده مسلمانان نیست؛ آنها "دیگرانی" هستند، که از آنها انتظار میرود از تروریسم فاصله بگیرند! وین خود مبین آنست، که ما پیشاپیش نزدیکی آنها به تروریسم را به آنها نسبت داده ایم.
 تروریست بودن مسلمانان اتهامی ست، که در سالهای گذشته بی وقفه شیوع یافته و توسط رسانه ها و سیاسیون گسترش یافته است.
 هرچند اوضاع کنونی مایه ناخرسندی ست، لیکن میتواند از این حد نیز فراتر رود.... اگر چه پیشداوری نسبت به مسلمانان و نسبت دادن آنها به تروریسم بخودی خود بیمارگونه است، لیکن این تصور را نیز به مردم جامعه القا می کند، که این مردم بی دفاع نیستند، که به ما پناه آورده اند، بلکه تروریست هایی هستند، که به ما هجوم آورده اند!
 به انسان های بی گناهی، که از دست تروریست گریخته و به ما روی آورده اند «مُهر تروریست» زدن و نسبت دادن آنها به تروریست های پاریس یا جای دیگر عملی -بی رو در بایستی- بیشرمانه است...
 هر اقدام تروریستی، ضربه ای به ارزش های انسانی ست. کسانی که خود را مکلف به حفظ ارزشهای انسانی میدانند، موظف هستند بدون در نظر گرفتن وابستگی های اعتقادی همسو عمل کنند.