۱۳۹۴ مهر ۳۰, پنجشنبه

می بایستی به آنارشیست ها حق داد

   چنین بنظر میرسد، که عمل خودسرانه و حمایت های غیرقانونی ماجراجویان عرب و ترک  از مخالفان رژیم حاکم بر سوریه، در غیاب مراجع بین المللی چون شورای امنیت سازمان ملل متحد راه مداخله ی نظامی روسیه را هموار نموده است. بهر صورت این مداخله ی نظامی، افزون بر اینکه تاکنون ضربات مهلکی به ستیزه جویان مخالف رژیم بشار اسد وارد آورده، آنها را تضعیف و وادار به عقب نشینی از مواضعی نموده، جابجائی ها و صفارایی های گوناگونی نیز بدنبال داشته است. بدین ترتیب امروزه «نیروهای نظامی درگیر در بحران سوریه» در سه جناح متمایز از- و متخاصم با یکدیگر قرار گرفته اند: 

  - نیروهای دولتی بشار اسد،
  - مخالفان خواهان براندازی رژیم اسد،
  - نیروهای موسوم به داعش.

 از سوی دیگر دوّل بیگانه ی درگیر در بحران نیز به دوگروهِ عمده ی «دوّل خواهان سرنگونی رژیم اسد» و ««دوّل حامی بشار اسد» تقسیم شده اند:

 - ایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی و ترکیه.
 - روسیه و حکومت اسلامی ایران

 هرچند دولت روسیه با اقامه کردن درخواست رسمی دولت سوریه مداخلات نظامی خود را توجیه دیپلماتیک نموده و هدف خود را "حمایت از دولت قانونی سوریه در برابر تجاوزات نظامی گروه های ستیزه جو" عنوان می کند، لیکن هنگامی که دامنه مداخلات آن از حمایت نظامی و دیپلوماتیک از دولت هم پیمان فراتر رود، می بایستی پاسخ دهد،که آیا صلاحیت دیپلماتیک و مجوز حقوقی خود، جهت مدیریت بحران و سیاست های منطقه ای را از کدامین مرجع بین المللی اخذ نموده است؟
  دوّل حامی مخالفان مسلح دولت سوریه نیز موظف به پاسخگوئی به پرسش مشابه، در برابر افکار عمومی جهانیان هستند، که آیا با چه حقی بخود اجازه ی جنگی نیابتی که به نابودی ملت و ویرانی کشور سوریه انجامیده است داده اند؟ 

  مردم جهان از خویش میپرسند: آیا وقوع و ادامه ی این بحران ها، نشانه ی ناکارآمد بودن سازمان ملل متحد -که در حقیقت ارگان تشریفاتی دوّل (بیگانه با ملت) جهان و نه ملل جهان است- نیست؟
 و آیا تکروی، نبود هماهنگی و رویاروئی های یکی پس از دیگرِ پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، انکار وجودی این ارگان و منافی آن نیستند؟ 

 ادراک و منطق حقوقی یونیورسال در پاسخ به این پرسش ها، امر بر نگاشتن این نکته ی شرمآگین می کند، که آیندگان با نگاه به وقایع پیاپی خونینی چون یوگوسلاوی، افغانستان، عراق، لیبی و سوریه، اوضاع حقوقی جهان امروز را بلبشوی وحشیانه ای ناشی از وجود سیاستمداران ابله و ارگان های -از پائین تا بالا- ناکارآمد خواهند خواند.

 اندکی تامل در ماجراجوئی موسوم به بهار عربی و بویژه ماجرای سوریه از آغاز تاکنون، حکم بر تشکیل دادگاهی بین المللی و محاکمه یکایک دولتمردان و سیاستمدارانی می دهد، که بطور مستقیم و غیر مستقیم در آن شرکت داشته اند. 

 براستی که ارگانهای اداری گوناگون در سرتاسر جهان در دست بی کفایت مردمی بی درایت افتاده است، که در مهار بحران های اجتماعی درمانده هستند و درنتیجه به دروغ خود را "سیاستمدار" نام نهاده اند! بیهوده نیست که آنارشیست ها دعوت به قیام جهت ویرانساختن همه ی این ارگانهای بزرگ و کوچک ناکارآمد می کنند.    


















۱۳۹۴ مهر ۲۸, سه‌شنبه

نموداری (دهشتناک) از روابط قدرت های درگیر در خاورمیانه







...«رقبایی» وجود دارند، که «دشمنان» مشترکی دارند؛
 «مُتحدانی»، که هنگام وقوع یک بُحران، از «طرفِ درگیر با متحدانِ خود» پشتیبانی می کنند؛
 منافعیِ متضاد، که نیروهای متخاصم را به ترک جبهه ای وادار نموده و به سمت جبهه ی مخالف هدایت می کنند؛
 منافع مشترکی، که گاه مغازله های عجیب و غریب گروه های ناهمگون با یکدیگر را بنمایش می نهند.

   میتوان قدرت های درگیر در بُحران خاورمیانه را به دو گروه عُمده تقسیم نمود:
 - «گروه مداخله گر» یا درگیر با بُحران (ایالات متحده، ایران، عربستان سعودی، قطر، ترکیه و اسرائیل)
 - و «گروه مداخله جو» که بطورغیر مستقیم در درگیری ها مشارکت دارند ( مصر، سوریه، لبنان و فلسطینی ها).

 از آنجاکه گروه نخست، گاه اهدافی متفاوت و مغایر با اهداف گروه دوّم را تعقیب میکند، گروه مُتغیر دوّم، به اقتضای شرایط و بر اساسِ منافع خود، در مقطعی از کشمکش، نه تنها از ادامه همکاری با آن خودداری می کند، بلکه در صورت لزوم، به صفِ رقبایِ متحدِ پیشینِ خود پیوسته و به رویارویی با آن می پردازد.
  پاسخ چرایی و دلیل ادامه یافتنِ درگیری ها را -علاوه بر جابجایی های تاکتیکی نیروهای یاد شده- می بایستی در طولانی شدنِ مُدّت زمانِ مُداخله جستجو کرد.

  نمودار بالا کوششی در جهت روشنتر شدن اوضاع و روابط میان قدرت های درگیر در خاورمیانه است؛
 تهیه کننده این طرح می نویسد: « تلاش من برین است، این نمودار را بروز کنم؛ زیرا هر بار که به آن مراجعه می کنم، متوجه میشوم یک فلش از قلم افتاده و یا جهت آن تغییر کرده است؛ همین امر به تنهایی، نمایانگر پیچیدگی بحران و روابط مزبور در خاورمیانه است.»   
 ترجمه به اختصار و به مضمون: واشنگتن پست
 منبع اصلی:     The Big Pharaoh   

( MB:اخوان المسلمین!)  

۱۳۹۴ مهر ۲۶, یکشنبه

«O.C.D»، همزادِ قدرت استبدادی








  «O.C.D» یا  اختلال وسواس فکری عملی بیماری مادرزاد یا شایع نیست؛ یکی از پیامدهای استرس ناشی از اداره یا سلطه بر قدرت متمرکز است، که گاه در پی یک واقعه مانند موج زدگی نیز بروز می کند. کپسول قدرت استبدادی نه تنها در مقابل این بیماری مصون نیست، بلکه شرایط استرس زای اداره ی امور حکومتی، مناسبترین محیط برای پیشرفت این بیماری را فراهم آورده است. شاید نتوان حاکم مستبدی در طول  تاریخ را  نامبُرد، که از O.C.D و عوارض ناشی از آن در امان مانده باشد.
 ساده ترین راه درمان O.C.D، تغییر عادات روزمره بیمار و دور نگاهداشتن وی از عوامل و شرایطی ست، که محرک و مولد این بیماری هستند؛ ولی از آنجا که عنصر مستبد به اطرافیان خود اعتماد نداشته و اصرار به اعمال کنترل دایمی بر همه داده های پیرامون خود دارد، به توصیه های پزشک یا مشاوران خویش وقعی ننهاده و حاضر به دوری جستن از عوامل مولد این بیماری نیست و لابد، دیگران را بیمار می پندارد!