اعتماد بنفس سالم و قوی موجب میشود، که ما گامهای استواری در زندگی برداشته و با قامتی افراشته با سایرین روبرو شده و رابطه برقرار کنیم. بدون انکه واهمه ای از برخورد دافعه و انتقاد دیگران داشته باشیم. باعث میشود که در کار خود بیشتر موفق شویم و بیمی از عدم موفقیت احتمالی بخود راه ندهیم. شوربختانه اعتماد بنفس بسیاری از ما ادمها در دوران کودکی اسیب دیده و ما درینجا باتفاق نگاه میکنیم ببینیم، که کمبود یا عدم اعتماد بنفس ازچه و کجا ریشه گرفته: نخست یاداوری کنیم: هیچ انسانی با اعتماد بنفس ضعیف بدنیا نیامده و نمی اید. زمانی که ما بخود اطمینان نداریم، خجالتی هستیم یا احساس درماندگی میکنیم، به تجاربی در کودکی ما بازمیگردد. انجا که بخورد ما داده اند که انگار چیزی کم داریم... که موجود بی ارزشی هستیم. " منتقد درونی " ما مدام به اعتماد بنفس و عزت نفس و قابلیتهای ما حمله میکند و درین کار موفق هم هست! " منتقد درونی" ما دائما با کلمات زشت و زننده ای چون " احمق"، "خل"، بی لیاقت"، " بزدل"، " بیعرضه"، " دست و پا چلفتی"، " بد ریخت" ، " بی استعداد" و " ضعیف" به اعتماد بنفس ما حمله میکند! مدام بما القا میکند که موجودی بی ارزش هستیم و هرگز کاری نمیکند که اعتماد بنفس، عزت نفس و خوداگاهی شخصیتی ما را تقویت کند! " منتقد درونی" ما کار خود را چنان زیرکانه و ماهرانه پیش میبرد، که هرچه سرزنش ناروا بخورد ما میدهد را ناخوداگاه میپذیرم و به او حق میدهیم و انها را وارد میپنداریم! بنابرین چه جای تعجب که حس اعتماد بنفس و عزت نفس ما ضعیف بمانند!؟
" منتقد درونی"ما زمانی پا به عرصه حیات نهاده که بزرگترها و یا کودکان همسن ما- اگاه یا ناخوداگاه - انگشت روی نقاط ضعف و اشتباهات ما گذاشته و با گفتار و کردار خود ما را تنبیه و مجازات کرده اند. هنگامی که انتظارات انها را براورده نمیکردیم با جملاتی چون " تو بدرد هیچی نمیخوری"، " تو هیچی نمیشی"، " عرضه هیچ کاری رو نداری" و ازین قبیل سرزنشها ما را تحقیر کرده و بعضی وقتها پیش امده که این سرکوفت ها مانند تگرگ سخت بر سربعضی از ما باریده اند!
هنگامی که بما یاد دادند که جهان را با چشم بزرگترها نظاره کرده و مثل انها ارزیابی کنیم " منتقد درونی" و همزمان اعتماد بنفس ضعیف پا به حیات ما نهادند!
اگر ما علاقمند به تقویت اعتماد بنفس خویش که لازمه یک زندگی سعادتمند است هستیم، نخست بایستی بیاموزیم که یاورو پشتیبان خویش باشیم و خودمان را تقویت کنیم : خودسازی کنیم. ما میبایستی چون یک مربی دلسوز بخود در کار و زندگی اطمینان خاطر و اعتماد بخشیم و استعدادهای خود را چنان پرورش دهیم که در صورت شکست یا ناکامی در بعضی کارها بلافاصله به یاری ما بشتابند. میبایستی این " منتقد درونی" را کشف و انرا از زندگی خود بیرون بیافکنیم و ندای مشفق و مشوق و سازنده جایگزین ان کنیم. از همین الان دست برداریم بخود تلقین کنیم که بیعرضه و بیمقدار هستیم و خودمان را بیخود کوچیک نکنیم.
به قلم دکتر رولف مرکل - روانشناس
ترجمه به اختصار و نقل بمعنی
" منتقد درونی"ما زمانی پا به عرصه حیات نهاده که بزرگترها و یا کودکان همسن ما- اگاه یا ناخوداگاه - انگشت روی نقاط ضعف و اشتباهات ما گذاشته و با گفتار و کردار خود ما را تنبیه و مجازات کرده اند. هنگامی که انتظارات انها را براورده نمیکردیم با جملاتی چون " تو بدرد هیچی نمیخوری"، " تو هیچی نمیشی"، " عرضه هیچ کاری رو نداری" و ازین قبیل سرزنشها ما را تحقیر کرده و بعضی وقتها پیش امده که این سرکوفت ها مانند تگرگ سخت بر سربعضی از ما باریده اند!
هنگامی که بما یاد دادند که جهان را با چشم بزرگترها نظاره کرده و مثل انها ارزیابی کنیم " منتقد درونی" و همزمان اعتماد بنفس ضعیف پا به حیات ما نهادند!
اگر ما علاقمند به تقویت اعتماد بنفس خویش که لازمه یک زندگی سعادتمند است هستیم، نخست بایستی بیاموزیم که یاورو پشتیبان خویش باشیم و خودمان را تقویت کنیم : خودسازی کنیم. ما میبایستی چون یک مربی دلسوز بخود در کار و زندگی اطمینان خاطر و اعتماد بخشیم و استعدادهای خود را چنان پرورش دهیم که در صورت شکست یا ناکامی در بعضی کارها بلافاصله به یاری ما بشتابند. میبایستی این " منتقد درونی" را کشف و انرا از زندگی خود بیرون بیافکنیم و ندای مشفق و مشوق و سازنده جایگزین ان کنیم. از همین الان دست برداریم بخود تلقین کنیم که بیعرضه و بیمقدار هستیم و خودمان را بیخود کوچیک نکنیم.
به قلم دکتر رولف مرکل - روانشناس
ترجمه به اختصار و نقل بمعنی