۱۳۹۲ خرداد ۱۱, شنبه

نگاهی گذرا به کهن ترین دیپلماسی جهان و هیئت حاکمه خوابگرد

 دیپلوماسی ایران کهنترین دیپلوماسی خارجی جهان ست. به گواه پدران علم تاریخ، بنیان "دیپلوماسی جهانی" در ایران هخامنشی نهاده شد. نفوذ و اقتدار دولتهای هخامنشی نخست با کشورگشائی واز طریق مرزهای زمینی گسترش یافت و شعاع امنیت ملی در کوتاه زمان درشرق تا مرزهای چین و درغرب تا شمال افریقا ( لیبی) گسترش یافت.
 ایرانیان پس از تسخیر سرزمین پهناور، بمنظور گسترش اقتدار جهانی "کشور هفت دریا" اقدام به سلطه نظامی بازرگانی بر کلیه ابراههای بازرگانی انزمان نمودند و تسلط بر"مدیترانه" را پیشه کردند.  اینبار درمدیترانه با حکومت اتن و رقبای کوچکی در مجمع الجزایری که امروز یونان مینامیم روبرو شدند. خرده حکومتهای این ناحیه و جزایرگوناگون ان بمنظور حفظ منافع بازرگانی خویش و رویاروئی با نیروی مهاجم ایرانی، فدراسیونی بر حول حکومت اتن تشکیل دادند و به مقابله پرداختند..
 هدف از نگاه کوتاه بالا اینست که یاداوری کنیم، در بیش از دوهزارو پانصد سال پیش، سرزمین و بنادر مشرف به دریای مدیترانه تابع ایران بودند. صنایع کشتی سازی مستقر در این بنادر در خدمت برنامه های سیاسی بازرگانی ایران قرار داشتند. پس از خلا تاریخی یکهزار ساله، ایران ساسانی توانست مرزها و شعاع امنیتی گسترده پیشین را بازپس گیرد. دیری نپائید و اعراب تازه مسلمان با خشونت و وحشیگری بیمانندی ایران را تسخیرو ایرانیان را به اسارت دراوردند. با نگونساری حکومت ساسانی سرزمینهای تحت سیادت ان بطور کامل در اختیار حکومتهای اسلامی عربی قرار گرفتند......
 پس از قرنها اسارت ملی و نا ارامیها، دوران سلاطین بیگانه و نهایتا قاجار طی شد و ایران وارد عصر پهلوی شد..در دوران پهلوی دوم ایران توانست با پیشگرفتنن دیپلوماسی نوینی که  پایه بر حس دوستی و مودت با ملل همسایه و منطقه و جهان داشت، از طریق همکاری و کمکهای همه جانبه یکبار دیگر این شعاع امنیتی را بازسازی کند. بالهای این دیپلوماسی که بر هند و مصر گسترده بود، یکبار دیگر گشوده شد. ایران که در یکی از حساسترین نقاط استراتژیک و ژئوپلیتیک جهان در عصر موسوم به " مناسبات جنگ سرد" قرار گرفته بود، توانست با کمک ایالات متحده امریکا ارتش و سازمان دیپلوماتیک خویش را سازماندهی کند و بعنوان بزرگترین قدرت منطقه ای در خاورمیانه برسمیت شناخته شود.
 دسیسه های روس و انگلیس در رقابت با نفوذ ایالات متحده امریکا در خاورمیانه و شمال افریقا رفته رفته شدت گرفت و رقبای حسود و بی درایت منطقه ای نیز به جرگه توطئه گران پیوسته و با استفاده ازعوامل خود طوفانی بر سرایران و ایرانی نازل کردند. عرصه سیاسی مبدل به میدان فعالیت رقبا و دشمنان اقتدار ملی ایرانیان شد. گروههای مسلح فلسطینی ودولتی لیبی اقدام به اموزش و مسلح کردن گروههای تروریستی طرفدارمشی مسلحانه کردند. ایران عرصه کشمکشهای خونین شد. اوضاع چنان بحرانی شد که راهی مگر تحویل کشور به نودولتان وارداتی از گوشه و کنار جهان نماند تا بلکه از هرج و مرج بیشتر ایران و منطقه پیشگیری شود.
 فلسطینیهای باجخور، شریک نودولتان خودفروخته اسلامگرا، در تاراج غنائم شدند. خائنین داخلی اقدام به نابودکردن بنیان نظامی اقتصادی و سیاسی ایران کردند. بنیانگذاران کمیته های انقلاب و سپاه الت دست رهبران فلسطینی شدند که با اقدامات مسلحانه و ریختن خون مقامات بلندپایه ارتش و سران رژیم شاه، زمینه بر مسند نشستن انها را فراهم کرده بودند. انها استراتژی منطقه ای ایران را مثله کرده "ازادی قدس" را هسته دکترین سیاست خارجی ایران نمودند. خمینی و نودولتان بران گردن نهادند و ازان پس عامل نفوذ و اقتدار وعظمت  ایرانیان را مبدل به اهرم بی ثباتی منطقه کرده و زمینه حمله عراق به ایران را فراهم کردند.
 انچه که ما "عامل اقتدار و عظمت ملی ایرانیان " نامیده ایم- دکترین بسیار قدیمی ست که متفکران ایران اشغال شده توسط اعراب مسلمان اتخاذ کردند. ریشه انرا میتوان در دوران زندگی رادمردانی چون یعقوب لیث صفاری و متفکر نامی  فردوسی بزرگ یافت. درین دوران تعاملاتی پنهانی میان متفکران مخالف سلطه اعراب مسلمان در مصر و ایران جریان داشت. این مقاومت و مبارزه سراغاز سیاستهائی است که تا عصر صفوی ادامه یافته و پادشاهان صفوی انرا  دکترین رسمی دیپلماسی خویش در مقابل ترکهای عثمانی قرار دادند. این دیپلماسی یا هژمونی هیچ مگر "تشیع" نیست. سیاستی که مرز مصالح سیاسی ملت و سرزمین ایران را بگونه ای شفاف از سیاستهای توسعه طلبانه اعراب و ترکیه عثمانی مشخص کرده بود. پادشاهان پهلوی همین دکترین را ادامه دادند. پس از رسیدن ملایان زیاده طلب و مرتجع شیعه وایادی انها به قدرت این سیاست به گمراهی کشیده شد وایران عرصه تاخت و تاز مرتجعین تمامیت طلب شد. روضه خوانان از درک  اهداف و عمق  این استراتژی غافلند! امر برانان مشتبه شده که گوئی هدف از اینهمه تلاش تاریخی ان بوده که قشر بیمصرف وانگل اجتماع که هیچ مگر اشاعه خرافات و مفتخوری نمیشناسد، صاحب هست و نیست ایرانیان شود!  حتی خود سردمداران حکومت پوشالی به این نتیجه رسیده اند که ضرر انها بیش از استفاده بوده وهست، ولی در رفع این معضل عاجزند! زیرا تصادفا خود انها نیز ریشه در همین منجلاب دارند! اگر ایرانیان متوجه اهمیت این انحراف و گمراهی کشنده نشوند و انرا متوقف نکنند و این اوضاع ادامه یابد، به نیستی و نابودی ایران و ایرانی کشانده خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر