۱۳۹۳ آذر ۴, سه‌شنبه

روشنفکر مسئول و منورالفکر مصلحت اندیش

   از انهنگام که عبارت "روشنفکری" وارد قاموس اجتماعی ما شده تاکنون، هیچگاه موجود مصلحت اندیش و عنصر واپسگرای مذهبی شایستگی عنوان "روشنفکر" نداشته و نیافته است. روشنفکر وجدان بیدار جامعه خویش بوده و مدام در صدد ست روند پویای اجتماعی را جایگزین ایستایی و واپسگرائی حاکم بر جو جامعه نماید.
روباه ز گرگ بهره زان برد
کین رای بزرگ دارد آن خرد
 بر اساس معيارها و تعاریفی که در باب اصالت، رسالت و هویت روشنفکران از طریق ادبیات و علوم اجتماعی به ما پارسیزبان ها آموخته شده، "روشنفکر" عنصری دانا، مردمی و عاری از هرگونه تعصبات است، که بار تعهد و مسئولیت اجتماعی را داوطلبانه بر دوش میکشد؛ عنصری پویا و پیشتاز، که پیش از سایر اعضای جامعه - گاه پیش از کارشناسان امور اجتماعی حتی!- نارسائی ها را تشخیص داده، به درک ضرورتهای اجتماعی نائل امده، انها را تبیین و توجیه نموده و میکوشد صدای مردم خود، در بیان نیاز ها و خواست های اصلی جامعه شود.
 روشنفکر وجدان بیدار جامعه خویش بوده و مدام در صدد ست روند پویای اجتماعی را جایگزین ایستایی و واپسگرائی حاکم بر جو جامعه نماید؛ از انجا که وی در تعامل دائمی با جامعه بسر میبرد، نبض جامعه در رگ او می تپد. خدمتگزار بی مزد و پاداشی، که پیوسته همانند یک نگهبان، از موجودیت و از ارزش های بالنده جامعه، در برابر افات گوناگون اجتماعی و هجوم نامردمی ها پاسداری می کند و در صورت ناخرسندی از شرایط، همچون یک پیشاهنگ در برابر نظم بی کفایت موجود قد برافراشته و با اعتراض خویش، در حقیقت مسیر رشد و اعتلای فرهنگی/اجتماعی را پیش روی متصدیان امور می نهد.
 از آغاز دستاندازی مذهبیون به قدرت دولتی و همزمان با تصفیه ی خونین روشنفکران ایرانی توسط انصار خلخالی، هر فرصت طلب دینپناه مجالی در بازار آشفته یافته، در حد بضاعت خود به روشنفکر نمائی و در گام نخست به لوث کردن مفاهیم مصطلح و معانی جا افتاده در قاموس اجتماعی ما پرداخته است؛ دردا، «تحریف ماهوی روشنفکر ایرانی» نخستین عارضه ی سرطان پیشرفته ی فرهنگ جعلی و بی ریشه ی منورالفکران نان بنرخ دولتی خور زمانه نیست و اخرین آنها نیز نخواهد بود.* 
  از انهنگام که عبارت "روشنفکری" وارد قاموس اجتماعی ما شده تاکنون، هیچگاه موجود مصلحت اندیش و عنصر متعصب مذهبی شایستگی عنوان "روشنفکر" نداشته و نیافته است. در مقایسه با روشنفکر متعهد، "منورالفکر دینی" همان موجودی است که موقع بار کشیدن مرغ میشود و هنگامه پرواز شتر؛ شعبده بازی که خمود فکری خود را تحت "کلام الله" استتار می کند و با توسل به ابزار پوسیده ای نظیر "کلاه شرعی" تلاش در توجیه تحجر و عقبماندگی فکری خویش و همچنین تطبیق اجباری شیوه زندگی خود با تمدن زمانه می کند؛ مخالفان خود را با اقامه "احکام شرعی" محارب خوانده و در نتیجه "مهدور الدم" تلقی می کند.

 نگارنده برین باور ست، یکی از دلایل و اهداف بسیار مهم ( و هنوز بررسی نشده! ) گرایش جوانان دهه پنجاه خورشیدی به مارکسیسم، دستیابی به ابزار قدرتمند نظری/ استدلالی، جهت مبارزه بنیادی با خرافات مذهبی رایج و مقابله با نفوذ عناصر ارتجاعی در جامعه بمثابه زمینه عقب ماندگی های فرهنگی و اجتماعی کشور و علت العلل نابسامانی ها بود.**

 تقلید ناشیانه ی ایرانیان اروپا/امریکا دیده از اندیویدوالیست های اروپائی، که از انکار خاستگاه و هویت اجتماعی خویش شروع و شکافی عمیق با مردم را بدنبال دارد، پیوسته مورد انتقاد اکثریت مردم و بیگانگی انتلکتوئل های فاقد حس مسئولیت با مردم جامعه گشته است.***
  در نقطه ی مقابل قشر فرصت طلب یا قشر ثنا گوی قدرت، میتوان روشنفکر ایرانی را "رند عافیت سوزی" دانست، که حافظ شیرین سخن -هفت قرن پیش ازین تاریخ- بما معرفی نموده است. پس هرچند گهگاه ناکامی ها موجب غبطه خوردن ما به اپورتونیست های ظاهرا کامگار میشود، دل قوی دار که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند.

نومید مشو ز چاره جستن

کز دانه شگفت نیست رستن

کاری که نه زو امیدداری

باشد سبب امیدواری

در نومیدی بسی امید است

پایان شب سیه سپید است

با دولتیان نشین و برخیز

زین بخت گریز پای بگریز

آواره مباد دولت از دست
چون دولت هست کام دل هست
دولت سبب گره گشائیست
پیروزه خاتم خدائیست
فتحی که بدو جهان گشادند
در دامن دولتش نهادند
گر صبر کنی به صبر بی‌شک
دولت به تو آید اندک اندک
دریا که چنین فراخ رویست
پالایش قطرهای جویست
وان کوه بلند کابرناکست
جمع آمده ریزه‌های خاکست
هان تانشوی به صابری سست
گوهر به درنگ می‌توان جست
بی رای مشوی که مرد بی‌رای
بی‌پای بود چو کرم بی‌پای
روباه ز گرگ بهره زان برد
کین رای بزرگ دارد آن خرد
نظامی

  «گنجور»


دارا بودن تحصیلات، قریحه هنری، توان ادبی و حتی هوشمندی فطری، بتنهایی مشخصه روشنفکری نیست؛ زیرا اینگونه توانمندی ها در نبود حس مسئولیت اجتماعی، شخص دانشاموخته یا هنرمند را به کارگر فکری ساده بدل کرده، به جرگه مصلحت اندیشان خودپرست افکنده و صلاحیت داوری در امور اجتماعی را از وی سلب میکنند.
 ** هدف اصلی بسیاری از ان جوانان از چنین انتخابی، دستیابی ذهنیت پویای متمایل به مدرنیسم به خرد استدلالی، نگرش فلسفی و جهانبینی علمی، بمنظور پویایی بخشیدن و جهت دادن به روند تکامل اجتماعی بود؛ زیرا مارکسیسم و فلسفه علمی در مرحله نخستین شیوه تفکر سکولار را به ذهنیت تشنه دانش جوان ایرانی وعده میداد و بدانسو رهنمون میشد! هرچند جوانان بسیاری که خود را "روشنفکران طبقه کارگر " می خواندند به دام ایدئولوژی منبعث از فلسفه علمی و رهبران نادان گرفتار امده و نشکفته به دست ارتجاع مذهبی پژمرده شدند، لیکن تاریخ به درستی درک اجتماعی، انگیزه و هدف انها صحه نهاد: بیم ایشان ازاختاپوس خرافات مذهبی که چون بختکی بجان ملت ایران و هماکنون مردم سرتاسر خاورمیانه و شمال افریقا پنجه افکنده است بی اساس نبود!
***  به حال خود رهاکردن مردم و بی تفاوتی به روند اجتماعی نیز جلوه دیگری از روشنفکرنمائی است که در گذشته در عبارت هائی نظیر "هنر برای هنر" و پیشبرد منافع شخصی و صنفی فرد بدون در نظر گرفتن مردم جامعه نمایان می گشت.

۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

ببین تفاوت ره از کُجا ست تا به کجا


در جریان تغییر و تحول قدرت در ایران آشوبزده، سیاستمداران غربی، همچنین بخش عمده ای از مخالفان رژیم پهلوی، ماموریتی موقتی برای اسلامگرایان وارداتی مقرر یا متصور بودند. هدف جملگی آنها از میدان دادن به اسلامگرایان، استفاده تاکتیکی از نفوذ آنها، جلوگیری از وخامت اوضاع و فراهماوردن مقدمات استقرار حکومتی متمایل به غرب در ایران بود. ماموریتی که ظاهرا، به سرکوب کمونیست های ایرانی، دورنگاهداشتن خرس بزرگ از میدانگاه های نفت و آبهای گرم منتهی میشد.

 لیکن آنچه از نگاه روانپریشان دوران موسوم به جنگ سرد پنهان مانده بود، داعیه قدرت سیاسی روحانیون شیعه در ایران بود، که در سده های پیشین با بهره برداری از نفوذ خود در توده ی مردم، درچندین نوبت حساس، مداخله های گاه تعیین کننده، در روند سیاسی کشور، در کارنامه داشتند

 نگارنده برین باورست، یکی از مشکلات امروز کشور درین معضل نهفته است، از آنجاکه دکترین سرشته شده با مذهب ایرانی در منطقه و جهان اسلامی ریشه در اعصار دور دارد، هیئت حاکمه ازین موضوع پیچیده، بیشرمانه سو استفاده نموده و شیادان ملبس را به ایران و ایرانیان تحمیل کرده است.

 الیگارشی حاکم ریشه ی ایرانی این دیپلوماسی را نفی و خاستگاه آنرا صرفاً مذهبی تلقی میکند؛ مقاومت ملی میهنی ایرانیان مغلوب در برابر اعراب تازه مسلمان، که بتعبیری از جنبش هایی نظیر عیاران نشات میگیرد را نادیده انگاشته، آنرا به مبارزه ای هیئتی تنزل داده و بدین بهانه، آقایی ایرانیان بر آب، خاک، دارائی، جان و سرنوشت سیاسی اجتماعی خود را نادیده میگیرد. مذهب بگونه ی ابتدائی، دستاویز چپاول اقشار ستمگر دین پناهِ بیگانه با ایران و ایرانی شده است.

 از آنجاکه سیاست بلند مدت غرب، کنترل دائمی جهان عربی بوده و کشور تازه تاسیس اسرائیل بازوی قدرتمندی محسوب نشده و معضلات دیگری بهمراه داشته است، سودی در تضعیف نظامی ایران، که کشور مهمی در آسیای میانه و جهان اسلام محسوب میشود نمی بیند. گاه چنان بنظر میرسد غرب بی علاقه نیست، از آمبیسیون های هژمونیک ایران در خاورمیانه، همانند بازوئی در پیشبرد مقاصد مشترک بهره برداری کند. 
غالب ایرانیان مایلند، بدون در نظر گرفتن همسایگان ترک و عرب خود، پلی هوائی یا نقبی بیواسطه به جهان غرب زده و به پیشرفت و ترقی جهان مدرن دست یابند. به گواه تاریخ و اوضاع جاری منطقه، مناقشات مذهبی عامل ویرانگر و بازدارنده ای بر سر راه اعتلای اجتماعی می باشند؛ پس راهی بجز تلاش در راه استقرار حکومتی عرفی، بمنظور پیشبرد اهداف ملی میهنی خویش برایشان نمانده است. اگر هیئت حاکمه غوغاسالار کمافی السابق از درک چنین حقایقی غافل بماند، در برابر خواست مشروع ملت ایران ایستادگی بیهوده کند و مصالح ملی ایرانیان را قربانی ادامه ی حکومت ملایان منفور کند، جنگ سرد کشنده ی تحریم ها ادامه خواهد یافت، مبارزه اشکال دیگری بخود گرفته و بجای باریک کشیده میشود و احتمال مداخله بیگانه افزایش می یابد. در چنین وضعیتی حمایت مردمی در کار نبوده و ایادی حکومت به سرنوشت قذافی و صدام گرفتار خواهند شد. 

۱۳۹۳ آبان ۲۱, چهارشنبه

مشروعیت بخشیدن به حاکمیت، در ید قدرت ملت است و بس

  حضرات پنج به علاوه یک!
 هرچند تاکنون حد و حصارمخالفت موضعی ایرانیان با حکومت تحمیلی را مصالح ملی ما معین نموده است، لیکن این هیچگاه بمفهوم ان نیست، که  اختیار و قیمومت خود را بدست شما جهانبانان داده ایم، تا  به حکومت تحمیلی، مشروعیت اعطا کنید! کنزنس هسته ای، حواشی و اثار ان تنها بخشی از معضلات ما بوده وهستند و قضیه ما با شما و انها در اینجا هرگز مختومه اعلام نمیشود.
در سرتاسر این جهان پهناور، تنها حاکمیت ملی در یک کشور است که مشروعیت ملی و وجاهت بین المللی دارد؛ ان نیز در ید قدرت و انتخاب ملت ها ست. حکومت استبدادی مدعی نه شرقی نه غربی و داعیه ی استقلال سیاسی اش را در دریوزگی تائید و جلب رضایت شما تحریم کنندگان ابرقدرت مشاهده نمودیم؛ حال همه ی شما مذاکره کنندگان جمع شوید و حق قانونی مردم ایران در مورد صیانت و سروری بر سرنوشت سیاسی خویش را برسمیت شناخته و به انتخاب ازاد خود انها بگذاید!


نوبت به صیقل تا رسد، سوهان فراوان لازم ست


 راه رسیدن به رفاه و خوشبختی ملت ایران، و ابادی و اعتلای میهن بزرگ ما، از معبر رفاه و سعادت نسل اینده ساز کنونی عبور میکند. بنابرین گامبرداشتن در راه ازادی و سعادت ملتمان گزافه نیست. نکته ظریف انجاست، که ایرانیان از خودخواهی رسته، نسبت به نسل جوان حاضر همانقدر مسئولیت احساس میکنند، که نسبت به ارمان دلاورانی، که در راه  بهروزی  ملت ایران جانباخته اند! لازمه ی پای نهادن در راه ارمانی چنین والا،  برخوردار بودن ازمنش ملی میهنی والا ست. حجم یا قطر کارنامه ی هر یک از ما، در درجه پائینتری از ارمان، اراده و ایمان ما  قراردارد؛ زیرا مزدور نیستیم که با او تسویه حساب کنند؛ هرانک هر انچ در توان داشت، در طبق اخلاص می نهد. حال نام نیک ار بجای ماند، چه بهتر؛ سرمشق دیگران میشود.
 سئوال اینجاست که والا بودن ارمان را با چه میسنجند؟...پاسخ ساده است: با درجه خلوص! میپرسند: یعنی چه!؟...یعنی وارستن از انچه رنگ تناسایی دارد...خوار انگاشتن نیازهای خاکی فرقه ای! نخست پس از طی چنین طریقی ست، که شب تیره و تار به پایان میرسد، سپیده ازادی سر میزند و افتاب موعود خوشبختی طلوع میکند. این کلام ازان نگارنده نیست؛ اموزه ی کهن دانش و فرهنگ اجتماعی است، که راویان ان محکوم به انزوا شده و هم باز میشوند:
 عرفان ایرانی ائین درویشی و عزلت گزینی نیست! طریقت وحدت و پیوستن است! ما خفتگانیم که در حل معما عاجز مانده ایم:
 هیچیک از گوهرهای همیشه درخشان عالم بشری، خودخواسته به کنج خلوت نخزیدند! جهل زمانه ایشان را راند!
 بگزار لب فروبسته و صدای نازنینی بی همتا را، که از عمق زمان( قرن سوم هجری!) پیام میدهد را بگوش جان تو رسانم:
....
روشن تر از خاموشی، چراغی ندیدم،
و سخنی، به از بی سخنی، نشنیدم.
ساکن سرای سکوت شدم،
و صدره ی صابری در پوشیدم.
مرغی گشتم؛
چشم او، از یگانگی،
پر او، از همیشگی،
در هوای بی چگونگی، می پریدم.
کاسه ای بیاشامیدم که هرگز، تا ابد،
از تشنگی او سیراب نشدم.
بایزید بسطامی
ماخذ:«روشن تر از خاموشی» برگزیده ی شعر امروز ایران
مرتضی کاخی، موسسه انتشارات اگاه

سرنگون ساختن بالگرد نظامی ارمنستان توسط قوای نظامی جمهوری اذربایجان


 رابطه متشنج میان جمهوری اذربایجان و ارمنستان رو به وخامت نهاده است. وزارت دفاع جمهوری اذربایجان خبری مبنی بر سرنگون ساختن یک فروند هلیکوپتر نظامی MI-24 ارتش ارمنستان که قصد حمله به قرارگاه نظامی اغدام در ناحیه مرزی قره باغ  داشته را منتشر کرده است. بر اساس این گزارش سه سرنشین این بالگرد به هلاکت رسیده اند. این اصطکاک نظامی نقطه اوج اختلافات از زمان معاهده ی دوجانبه 1994 می باشد که هدف ان پایان بخشیدن به اختلافات  دو کشور بود.
منبع:

۱۳۹۳ آبان ۱۹, دوشنبه

ولادیمیر پوتین برای دومین بار بعنوان موفق ترین مرد جهان معرفی شد




  Forbes names Vladimir Putin most powerful person of the year

 مجله آمریکایی "فوربس" برای بار دوم ولادیمیر پوتین را به عنوان موفق ترین مرد جهان معرفی کرد.

بر اساس این رتبه بندی، باراک اوباما، رئیس جمهورامریکا در مقام دوم قرار گرفته و
رتبه سوم این گزینش که در سال  2012 به آنگلا مرکل صدر اعظم المان فدرال تعلق داشت به  شی جین پینگ رهبر چین داده شده است.

۱۳۹۳ آبان ۱۸, یکشنبه

استالاكتيت های زنده : کشف فرم تازه ای از حیات

 
So etwas haben die Forscher niemals zuvor in ihrem Leben gesehen: Dicke Schleimfäden überziehen zentimeterdick die Wände eines Heilwasser-Stollens im Oberallgäu. Dabei handelt es sich um eine spezielle Lebensform

  محققان Allgäu فرم زندگی عجیب و غریبی را کشف کرده اند:
  نوعی باکتری که بدون نور، در شرایط بسیار ویژه ی غار، در مخاط سفید شیری رنگی از ید، رشد کرده و زندگی می کند.

کشف جغرافیائی نوین در قطب شمال، ابهای سرزمینی روسیه را به میزان 452 کیلومتر مربع گسترش داد

 Neue Insel im Bestand der Russischen Föderation


   صدای روسیه :نشریه ی "هلیکوپتر روسی" گزارش داد، خدمه هلیکوپتر نظامی ارتش روسیه، موفق به  کشف جزیره جدیدی در اقیانوس منجمده  شمالی شده اند.
 با کشف جزیره جدید موسوم  " جا جا " که حدود پانصد کیلومتر مربع وسعت داشته و یک متر بالاتر از سطح دریا قرار دارد، ابهای سرزمینی فدراسیون روسیه بمیزان 452  کیلومتر مربع افزایش یافتند.