از انهنگام که عبارت
"روشنفکری" وارد قاموس اجتماعی ما شده تاکنون، هیچگاه موجود مصلحت اندیش و
عنصر واپسگرای مذهبی شایستگی عنوان "روشنفکر" نداشته و نیافته است. روشنفکر وجدان بیدار جامعه
خویش بوده و مدام در صدد ست روند پویای اجتماعی را جایگزین ایستایی و واپسگرائی
حاکم بر جو جامعه نماید.
روباه ز گرگ بهره زان برد
روباه ز گرگ بهره زان برد
کین رای بزرگ دارد آن خرد
بر اساس معيارها و تعاریفی
که در باب اصالت، رسالت و هویت روشنفکران از طریق ادبیات و علوم اجتماعی به ما پارسیزبان
ها آموخته شده، "روشنفکر" عنصری دانا، مردمی و عاری از هرگونه تعصبات
است، که بار تعهد و مسئولیت اجتماعی را داوطلبانه بر دوش میکشد؛ عنصری پویا و
پیشتاز، که پیش از سایر اعضای جامعه -
گاه پیش از کارشناسان امور اجتماعی حتی!- نارسائی ها را تشخیص داده،
به درک ضرورتهای اجتماعی نائل امده، انها را تبیین و توجیه نموده و میکوشد صدای
مردم خود، در بیان نیاز ها و خواست های اصلی جامعه شود.
از آغاز دستاندازی مذهبیون به قدرت
دولتی و همزمان با تصفیه ی خونین روشنفکران ایرانی توسط انصار خلخالی، هر فرصت طلب
دینپناه مجالی در بازار آشفته یافته، در حد بضاعت خود به روشنفکر نمائی و در گام
نخست به لوث کردن مفاهیم مصطلح و معانی جا افتاده در قاموس اجتماعی ما پرداخته است؛ دردا،
«تحریف ماهوی روشنفکر ایرانی» نخستین عارضه ی سرطان پیشرفته ی فرهنگ جعلی و بی ریشه ی
منورالفکران نان بنرخ دولتی خور زمانه نیست و اخرین آنها نیز نخواهد بود.*
از انهنگام که عبارت
"روشنفکری" وارد قاموس اجتماعی ما شده تاکنون، هیچگاه موجود مصلحت اندیش و
عنصر متعصب مذهبی شایستگی عنوان "روشنفکر" نداشته و نیافته است. در مقایسه با روشنفکر
متعهد، "منورالفکر دینی"
همان موجودی است که موقع بار کشیدن مرغ میشود و هنگامه
پرواز شتر؛ شعبده بازی که خمود فکری خود را تحت "کلام الله" استتار می کند و با توسل به ابزار پوسیده ای نظیر "کلاه شرعی" تلاش در توجیه
تحجر و عقبماندگی فکری خویش و همچنین تطبیق اجباری شیوه زندگی خود با تمدن زمانه می کند؛ مخالفان خود را
با اقامه "احکام شرعی" محارب خوانده و در نتیجه "مهدور الدم" تلقی می کند.
نگارنده برین باور ست، یکی از دلایل و اهداف بسیار
مهم ( و هنوز بررسی نشده! ) گرایش جوانان دهه پنجاه خورشیدی به مارکسیسم، دستیابی به ابزار
قدرتمند نظری/ استدلالی، جهت مبارزه بنیادی با خرافات مذهبی رایج و مقابله با نفوذ عناصر ارتجاعی در جامعه بمثابه زمینه
عقب ماندگی های فرهنگی و اجتماعی کشور و علت العلل نابسامانی ها بود.**
تقلید ناشیانه ی ایرانیان
اروپا/امریکا دیده از اندیویدوالیست های اروپائی، که از انکار خاستگاه و هویت
اجتماعی خویش شروع و شکافی عمیق با مردم را بدنبال دارد، پیوسته مورد انتقاد
اکثریت مردم و بیگانگی انتلکتوئل های فاقد حس مسئولیت با مردم جامعه گشته است.***
در نقطه ی مقابل قشر فرصت طلب یا قشر ثنا گوی قدرت، میتوان روشنفکر ایرانی را "رند عافیت
سوزی" دانست، که حافظ شیرین سخن -هفت قرن پیش ازین تاریخ- بما معرفی نموده
است. پس هرچند گهگاه ناکامی ها
موجب غبطه خوردن ما به اپورتونیست های ظاهرا کامگار میشود، دل قوی دار که نقش جور
و نشان ستم نخواهد ماند.نومید مشو ز چاره جستن
کز دانه شگفت نیست رستن
کاری که نه زو امیدداری
باشد سبب امیدواری
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
با دولتیان نشین و برخیز
زین بخت گریز پای بگریز
آواره مباد دولت از دست
چون دولت هست کام دل هست
دولت سبب گره گشائیست
پیروزه خاتم خدائیست
فتحی که بدو جهان گشادند
در دامن دولتش نهادند
گر صبر کنی به صبر بیشک
دولت به تو آید اندک اندک
دریا که چنین فراخ رویست
پالایش قطرهای جویست
وان کوه بلند کابرناکست
جمع آمده ریزههای خاکست
هان تانشوی به صابری سست
گوهر به درنگ میتوان جست
بی رای مشوی که مرد بیرای
بیپای بود چو کرم بیپای
روباه ز گرگ بهره زان برد
کین رای بزرگ دارد آن خرد
نظامی
«گنجور»
* دارا بودن تحصیلات، قریحه هنری، توان ادبی و حتی هوشمندی فطری، بتنهایی مشخصه روشنفکری نیست؛ زیرا اینگونه توانمندی ها در نبود حس مسئولیت اجتماعی، شخص دانشاموخته یا هنرمند را به کارگر فکری ساده بدل کرده، به جرگه مصلحت اندیشان خودپرست افکنده و صلاحیت داوری در امور اجتماعی را از وی سلب میکنند.
** هدف اصلی بسیاری از ان جوانان از چنین انتخابی، دستیابی ذهنیت پویای متمایل به مدرنیسم به خرد استدلالی، نگرش فلسفی و جهانبینی علمی، بمنظور پویایی بخشیدن و جهت دادن به روند تکامل اجتماعی بود؛ زیرا مارکسیسم و فلسفه علمی در مرحله نخستین شیوه تفکر سکولار را به ذهنیت تشنه دانش جوان ایرانی وعده میداد و بدانسو رهنمون میشد! هرچند جوانان بسیاری که خود را "روشنفکران طبقه کارگر " می خواندند به دام ایدئولوژی منبعث از فلسفه علمی و رهبران نادان گرفتار امده و نشکفته به دست ارتجاع مذهبی پژمرده شدند، لیکن تاریخ به درستی درک اجتماعی، انگیزه و هدف انها صحه نهاد: بیم ایشان ازاختاپوس خرافات مذهبی که چون بختکی بجان ملت ایران و هماکنون مردم سرتاسر خاورمیانه و شمال افریقا پنجه افکنده است بی اساس نبود!
*** به حال خود رهاکردن مردم و بی تفاوتی به روند اجتماعی نیز جلوه دیگری از روشنفکرنمائی است که در گذشته در عبارت هائی نظیر "هنر برای هنر" و پیشبرد منافع شخصی و صنفی فرد بدون در نظر گرفتن مردم جامعه نمایان می گشت.