۱۳۹۳ خرداد ۲۱, چهارشنبه

خطر وقوع جنگ... هیچگاه منتفی نبوده و نیست




   بحران اوکرائین به وخامت گرائیده، اوضاع اروپا متشنج است و بحران سوریه مرزهای ان کشور را درنوردیده و همانگونه که پیشبینی میشد کشمکش های خونین به عراق سرایت کرده و حکام خودکامه ی اسلامی در ایران بی توجه به مصالح ملت ایران، با پای خود به مسلخگاه میروند.
هشدارهای یک خط در میان شهروندان و تهدیدات علنی ابرقدرت ها مثمر ثمر واقع نگشته و چپاولگران پایتخت گریبان ملت ایران را همچنان سفت و سخت گرفته، بر لبه ی پرتگاه نیستی کشانده و جهان را تهدید میکنند، که بلی« اگر بنا باشد سفره ی چپاول ما برچیده شود و حاکمیت ما سقوط کند، ایران و منطقه را بهمراه خود به قعر میکشیم!»
 هرچه هشدار داده شد کارگر نشد و بزودی بازیچه های گرگان سیاست واقعیت وجودی نحیف خود را هنگامی در خواهند یافت، که خیلی دیر شده است.
  لعبتکان اسلامپناه پس از دستیافتن بر هستی یک سرزمین مقتدر، که مستعمره ای خوار با مردمانی ذلیل می انگاشتند، پی به عظمت و اقتدار ان بردند و بناگاه ماموریت کوتاه خود که اینسایدر «پروژه خمینی» مینامند را از یاد برده، دچار توهم گردیده، امر بر انها مشتبه شده، که بلی « این الطاف الهی و قدرت اسلام ناب محمدی بود، که انقلابی چنین عظیم را به پیروزی رهنمون شد» و بناگاه جلوی اربابان معرکه گردان خود ایستاده و کلیه ی روابط و تعهدات پنهانی که داده بودند را منکر شدند.
 عناصر ابله واپسگرائی  که از پرتو موقعیت خطیر و تعیین کننده ای که ایران در عصر مناسبات موسوم به جنگ سرد داشت یکشبه زمام این کشور باستانی ثروتمند را بدست گرفته بودند، از خود بیخود شده و داعیه امپراطوری اسلامی بر پهنه گیتی را علم کردند. شعارهائی چون « نه شرقی نه غربی»، « مرگ بر امریکا»، « مرگ بر شوروی»، « مرگ بر اسرائیل»، « مرگ بر سادات»، «مرگ بر انگلیس»، «مرگ بر صدام حسین کافر» شان گوش فلک را کر کرده بود. انها در داخل کلیه ی امرای ارتش، کلیه دولتمردان سابق، کلیه بازرگانان سرشناس و کلیه ی دگراندیشان و روشنفکران و دانشجویان و هواداران سازمانهای سیاسی را کشتند و شکنجه و اعدام کردند یا به سیاهچال های قرون وسطائی انداختند. اربابانشان محکم سرجای خود ایستاده، دست انها را در ویرانکردن بنیان این ملت و مملکت باز گذاشتند و هیچ نگفتند.
  امروزه  بادی که این گرسنگان حریص قدرت کاشته بودند بدل به طوفانی شده و چون موج توفنده ای که سر به صخره کوبیده بود، بسوی خود انها بازمیگردد و هر انچه گرداگرد انها باشد را نیز نابود میکند.
  نغمه ی شوم «اسلامگرائی سیاسی» که در نظر داشت نخست ایران و ایرانی و سپس سایر ملل اسلامی را به جانب مدینه فاضله ی صدر اسلام و امپراطوری اسلام ناب محمدی بر سراسر جهان رهسپار کند، بلای جان مروجین خود شده: از شرق و غرب جیوش اسلامی بنیادگرا، نچندان دور از مرزهای کشوری، در کمین نشسته اند.
 ارتش بیگانه نیز در عین محاصره ی تمام و کمال هوائی و دریائی و زمینی در صدد است نخست سوریه را نابود وامکان هرگونه عملیات تلافی جویانه از خاک این کشور را منتفی کند و سپس حکام خودکامه را به مسلخگاه موعود خلیل الله برد و ایران بی صاحب بی خدای را نیز بجرم ماوا دادن به کفتاران وحشی، به خاک و خون کشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر