۱۳۹۵ مهر ۱۰, شنبه

آزادی هدیه رایگان نیست

 اقتصاد تک محصولی در جامعه ی غیر صنعتی، وابستگی قدرت حاکم به کارگران و کارمندان بی سازمان کشور را کاهش داده، آن را از مالیات های بخش خصوصی بی نیاز کرده و فقدان کنترل و نظارت ارگان های مردمی، دست هیئت حاکمه در چپاول ثروت های ملّی و تحمیل خود به اکثریت بی دفاع و بی سلاح، باز گذاشته است. جهان سرمایه داری صنعتی، دیکتاتورهای نظامی را شریک بازرگانی خویش و مفاد بیانیه حقوق بشر را وجه المصالحه تعامل با آنها دانسته و تجدید نظر درین روابط غیر انسانی را منوط به قیام مردم جوامع تحت ستم علیه حکام محلی خود معرفی می کند.

 حکومت اسلامی با تسلط بر ذخایر نفت و گاز ملت ایران، اقتصاد دولتی نظیر  کشورهای کمونیستی بلوک شرق را بر ایران حاکم کرده و با اتکا به درآمدهای حاصله از محل فروش ذخایری که به نسل های آینده نیز تعلق دارند، یاغی و طاغی شده و همزمان با باجدادن به روسیه و چین و غرب و پروار کردن اعوان و انصار بی وطن خود، به تنها چیزی که اهمیت نمی دهد اراده ی ملت ایران است.


 علاوه بر تسلط کامل بر صنعت و اقتصاد، حکومت الله بر روی زمین
با الگو گیری از کمیته های مرکزی احزاب کمونیست، در طی چهار دهه متوالی مدام تلاش داشته است، با سلب هویت شخصی و نابود کردن هویت اجتماعی ملّتی دارای حوزه های زبانی، مذهبی و فرهنگی متنوع، ایران را به کره شمالی دوم تبدیل و جمعیت کشور را به بردگان یکنواخت مبدل کند.

  بخشی از درآمدهای حاصله از حراج نفت و گاز را در حلقوم سپاه و حزب الله فرو ریخته و خودفروختگان را به سرکوب آزادیخواهان و فرزندان رشید ملت ایران گماشته است.
 از سویی دیگر وابستگی جهان صنعتی به انرژی فسیلی نیز موجب شده، جهان سرمایه داری وانمود کند، این حکام محلی خاورمیانه هستند، که دولت های جهان صنعتی را مجبور می کنند، بمنظور پیشبرد منافع اقتصادی خود، با آنها مماشات کنند.


 قدرت های شرق و غرب با نادیده انگاشتن بدوی ترین مقررات و موازین حقوق بین المللی، شریک دزدان شده و با وجدانی خفته، مسئولیت سرنوشت ملت های تحت ستم، در زیر یوغ حکومت های خودکامه را مشکل خود آنها معرفی می کنند. آنها عملاً نشان میدهند، جمعیت را کم اهمیت شمرده و فرماندهی قوای مسلح یک سرزمین را طرف معامله خود می دانند. 

معاملات سودمند جهان صنعتی با دیکتاتور ها، تا مادامی که ملتی دست به قیام نزده است ادامه می یابد.
 قدرت های جهان صنعتی به دلخواه مفاد بیانیه حقوق بشر سازمان ملل متحد را وجه المصالحه ی تعامل با حکومت های خودکامه نموده و لابد خود را محقّ میدانند، مخالفان حکومت ضد مردمی را عناصر نامطلوب بشمار آورده و مزاحم داد و ستد سودآور ارزیابی کنند.

 قدرت های صنعتی جهان وانمود می کنند، آنها هستند که به هیئت حاکمه رژیم مرتجع امان می دهند؛ نخیر غرب قیّم و صاحب ایران نیست و نمی تواند به رژیم مشروعیت قانونی بخشد!


 ولی آیا چرخ روزگار همیشه بر همین منوال خواهد چرخید؟


 آیا احتمال آنکه گروه هائی از جوانان کشور در آینده ای نه چندان دور، از انفعال تحمیلی درآمده و عناصر و ارگان های حکومت را نشانه روند منتفی است؟


آیا براستی راه دیگری جز مصاف رویاروی باقی نمانده و
ایرانیان ناچار هستند خود را برای روزی آماده کنند، که قدما در تصویر "آویزان کردن هر ملا بر سر هر تیر چراغ برق با عمامه خودش" پیشبینی نموده و پیش روی ما نهاده اند؟

 براستی چه کسی صلاحیت منع ایرانیان از بکارگیری شیوه های متعارف در جهت بازپسگرفتن مهین خود از یاغیان غاصب و برقراری حاکمیت ملّی را دارد؟


براستی  چه کسی، بنا بر چه حقّ و چه قانونی، بر اساس چه منطق و آئینی ما را به تسلیم خفتباری چون مسیحیان بی دفاع اروپا، در دوران سیاه حکومت کلیسا محکوم کرده است؟ 


 دل قوی داریم:
 روزگار ست آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد
 چرخ بازیگر از این بازیچه ها  بسیار دارد
 مهر اگر آرد بسی بی جا و بی هنگام آرد
 قهر اگر آرد بسی ناساز و ناهنجار دارد
 گه به خود چون زرق کیشان تهمت اسلام بندد
 گه چو رُهبان و کشیشان جانب کفار دارد

 «قائم مقام فراهانی»